- ای مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد، آن كس كه شما و پيشينيان شما را آفريد، تا پرهيزكار شويد.
میلیاردها نفر همچنان در معابد، بتهای دستساز خودشان را میپرستند! بسیاری بندۀ طاغوتهای زمان خود میباشند و بسیاری هوای نفس خود را بندگی میکنند! و نیز بسیاری گمان دارند که دیگران برای کمک به او، مالک و مستقل میباشند!
شرح بیشتر
پرستش، در فطرت انسان نهادینه شده است؛ لذا هیچ کسی نیست که پرستش نداشته باشد؛ اما انتخاب إله و معبود، در اختیار انسان گذاشته شده است تا با نیروی عقل شریف که به نور علم میبیند و مطالعۀ دو کتاب عظیم آفرینش (خلقت) و وحی، إله حقیقی را بشناسد و بپرستد و دیگران را برای خود إله قرار ندهد؛ چرا که جز او کسی إله نیست و شریکی هم ندارد: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ».
تفاوت مؤمن با کافر و مشرک، «توحید» است؛ و هر که الله جلّ جلاله را نپرستد و یکتاپرست نباشد، مشرک است و دیگر فرقی نمیکند که چه کسانی یا چه چیزهایی را شریک قرار داده است! ممکن است کسی گمان کند که هیچ چیزی و هیچ کسی را نمیپرستد، اما غافل از این است که هوای نفس خود را «إله» گرفته است:
- آيا ديدی كسی را كه إله (معبود) خود را هوای نفس خويش قرار داده؟! و خداوند او را با آگاهی (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مُهر زده، و بر چشمش پردهای افكنده، با اين حال چه كسی میتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمیشويد؟!
معنای پرستش، نماز و روزه و انجام سایر احکام نیست، اینها همه چگونگی بندگی (عبادت) إله العالمین میباشند و بتپرستان، طاغوت پرستان و بندگان هوای نفس، إله و معبود خود را به نوعی دیگر بندگی (عبادت) میکنند؛ بلکه «پرستش»، یعنی: وابستگی محض - یعنی کسی یا چیزی را اول و آخر بدانی - او را مالک و حاکم همه چیز بدانی - قدرت و قوت را در او ببینی - او را نفوذ ناپذیر (عزیز) بدانی - و گمان نمایی که او از خود چیزی دارد و میتواند چارهسازی کند و مشکلات را برطرف سازد - و خود را بنده و مطیع او بدانی!
مؤمن، در محضر خداوند سبحان، اذعان و اظهار مینماید که «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» و با این بیان، اولاً فقط به خودش اشاره ندارد، بلکه خود را در هر کجا که باشد، از جمع مؤمنان میداند و میگوید: «ما»، و ثانیاً اعلام مواضع مینماید که «ما فقط تو را میپرستیم و ما فقط از تو یاری میطلبیم»؛ یعنی جز تو را خالق، مالک، ربّ، قادر و رازق نمیدانیم؛ نه این که از زندگی اجتماعی روی برمی گردانیم، تعامل با دیگران را قطع میکنیم و به گوشهای میخزیم و تنهایی زندگی میکنیم [که محال است]؛ بلکه میدانیم و باور داریم که هر چه هست، وسیله است؛ و به خواست تو اثر پذیر میگردند.