درسی از نهج البلاغه با شرحی مختصر - 175 - چگونه نبودن نیز به اندازۀ چگونه بودن مهم است و حتی مقدمه و لازمۀ «چگونه شدن» میباشد - بخش اول + صوت (8:00 دقیقه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام- نهج البلاغه، حکمت150(با استفاده از ترجمۀ حجت الاسلام انصاریان)
آن حضرت به مردی که از او درخواست موعظه کرد، فرمود:
- اگر از دنیا داده شود سیر نمیگردد، و اگر منع شود قناعت نمیورزد.
يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ ما اُوتِىَ، وَ يَبْتَغِى الزِّيادَةَ فيما بَقِىَ.
- از شکر آنچه به او عنایت شده ناتوان، و نسبت به باقیمانده افزون طلب است.
يَنْهى وَ لا يَنْتَهى، وَ يَأْمُرُ بِما لايَأْتى.
- از بدی نهی میکند و خود پذیرای نهی نیست، و به آنچه خود به جا نمیآورد دستور میدهد.
شرح بیشتر
دستورالعملهای بسیاری را دربارۀ «چگونه بودن»، شنیدهایم، خواندهایم و میدانیم و حال آن که «چگونه نبودن» مقدم است؛ تا آدمی باطلها را رد نکند، نمیتواند حق را تأیید و قبول کند - تا آدمی از شرّ دوری ننماید، نمیتواند به سوی خیر برود - و تا آدمی بتها را از کعبۀ دل بیرون نکند، نمیتواند توحید و محبّت حق تعالی و اولیایش را به دل راه دهد؛ چنان که «لا إله» مقدم بر «الّا الله» میباشد و تا «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ - کفر ورزیدن به طاغوت» به انجام نرسد، «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» محقق نمیگردد.
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در این بیان ژرف و حکیمانه، به «چگونه نبودن»ها تذکر دادند که در چند بخش ایفاد میگردد.
الف -اولین سفارش ایشان آن است که کسی بدون بندگی و عبادت مخلصانه و تقید به انجام تکالیف الهی، امید نجات و بهشت نیز نداشته باشد! چنین امیدی واهی میباشد و هرگز برآورده نمیشود!
بسیار دیده و شنیدهاید که برخی از یک سو به توحید و معاد، حساب و کتاب و در نتیجه بهشت و جهنم، باوری دارند، اما از سوی دیگر میخواهند بنده و مطیع هوای نفس خودشان و دیگران باشند! این گروه، خودشان را با اوهام و دروغهایی که البته افترا به خداوند متعال و نفی قرآن کریم نیز میباشد فریب میدهند و تمردها و گناهان خود را توجیه میکنند!
میگویند: «خدا ارحم الراحمین است و کسی را عذاب نمیکند - دلت پاک باشد، عمل مهم نیست - خدا خودش میداند که من چه میکنم و چرا، لذا به من حق میدهد و میبخشد - این حرفها را آخوندها درآوردند و اصلاً چنین نیست که آنها میگویند و ...».
بدترین مرحله، همین آخری است؛ چرا که فرد متخلف، گناهکار است، اما کسی که آیات قرآن مجید را دورغ قلمداد کند و ضروریات دین را منکر شود، کافر و مرتد میشود!
ب -سفارش بعدی، نهی از صفت کسانی است که به خاطر آرزوها، توبه را به تأخیر میاندازند، گویی که رسیدن به آرزوها و طول عمر آنها و توفیقشان در توبه، تضمین شده است!
بدیهی است مقصود از «آرزوها» که در برابر توبه آمده، آن دسته از آروزهایی است که آدمی گمان دارد فقط با نافرمانی و ارتکاب به گناه به آنها دست مییابد؛ لذا چون توبه به معنای بازگشت از گناه به سوی خداست، او به راهش ادامه میدهد و میگوید: «بگذار به این آرزو برسم، حالا بعداً توبه میکنم!»
ج -رویکرد و رفتار برخی، حتی نسبت به خودشان نیز منافقانه است، چه رسد در برخورد و ارتباط با دیگران! این افراد که در اصطلاح به آنان «ظاهر الصلاح» گفته میشود، با دیگران زاهدانه سخن میگویند؛ از توجه به معاد و سعادت اخروی میگویند؛ به فانی بودن دنیا و بیارزشی آن توجه میدهند؛ اما در عمل، مانند راغبان به دنیا، حریصان به ثروت، قدرت، شهوت و شهرت عمل میکنند.
د -عطش، اشتیاق (ولع) و حرص این گروه به متاع دنیا بسیار است؛ تمام آن چه در دنیا هست را به آنان بدهند، سیر نمیشوند و حال آن که به هر کسی فقط مقداری میرسد؛ و هنگام محدودیت مقدارها نیز قناعت نمیکنند و همیشه در حال اسراف و تبذیر میباشند! فرمود از آن مباشید.
ھ -«شکر» یعنی اولاً مُنعم را بشناسی، ثانیاً سپاسگزار او باشی، ثالثاً نعمت را بشناسی و رابعاً آن را درست و به جا مصرف کنی و ضایع نگردانی.
امیرالمؤمنین علیه السلام، نه فقط دربارۀ شکر خدا که اصل مقصود است، بلکه میفرمایند: «یک عده از شکر همین مقداری که به آنها داده شده عاجزند، ولی بیشتر و بیشترش را میخواهند»! یا به تعبیر دیگری، قدر آن چه دارند را نمیدانند، درست مصرف نمیکنند و هدر میدهند؛ اما میگویند: «بقیه را هم به ما بدهید!».
و -این گروه به خاطر نفاقی که در دل و عمل دارند و برای فرهیخته و ممتاز نشان دادن خود، دیگران را از بدیها در مواضع، گفتارها و رفتارها نهی میکنند؛ اما اگر دیگری آنان را نهی کند، نه تنها نمیپذیرند، بلکه غضبناک نیز میشوند و چه بسا اگر قدرتی داشته باشند، منتقد و نهی کنندۀ خود را مورد آزار و اذیت و حذف نیز قرار دهند!
اوامر این عده، همیشه در مواردی است که هرگز خودشان به آن عمل نمیکنند! دیگران را به راستی، درستی، امانتداری، ایمان، تقوا، عفّت، کسب حلال، دوری از رانت و رشوه، مردمداری و کمک به دیگران، وحدت و ... دعوت میکنند، اما وقتی به مواضع و عملکرد خودشان بنگرید، دقیقاً بر خلاف آن چیزی است که میگویند!
اگر چه این صفات نکوهیده، در افراد عادی نیز دیده میشود، اما در مسئولان بسیار بیشتر مشهود است و دقت شود که مقصود فقط مسئولان در ایران نیستند، بلکه سخن عام است و سایر افراد یا مسئولان در سرتاسر جهان را شامل میشود؛ چنان که شاهدیم مستکبران و جانیان، به مراتب بیشتر از دیگران، دم از حقوق و بشر - آزادی - دموکراسی - صلح - امنیّت عمومی - توزیع عادلانه و ... میزنند؛ دیگران را نهی میکنند و خود هیچ نهی و حتی تذکری را نمیپذیرند و برنمی تابند و به شدت منکوب میکنند!