پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ذهن مطالعهگر، ابتدا باید تفکیک موضوع کند و سپس عرصهی هر کدام را بشناسد. به عنوان مثال: «دین یعنی چه» - «علم یعنی چه»؟! مگر میشود یک کلمهایی مانند "دین" را واحد فرض نمود و سپس اشکالی به یک دین و یا گرویدگان به آن را به تمامی ادیان و گرویدگان سرایت داد؟! مگر میشود تفکیکی بین "نظریه با علم" قایل نشد و یا "علم" را به یک شیوهی کسب و درک (مثل علوم تجربی) منحصر نمود؟!
پس، مطالعه دینی، مطالعه علمی، مطالعه مباحث علمی (تجربی یا غیر تجربی) در دین و ... همه خوب و لازم است، اما اساساً در تقابل و تعارض قرار دادن مطلق "علم و دین" و مقایسهی آنها با یک دیگر سخن و کار غلطی است؛ چرا که موضوع آنها متفاوت است.
●- بله میشود توجه داشت که آیا آن دسته از موضوعات مطرح شده در دین که به «علم تجربی» قابل کشف است، منطبق با یک دیگر هستند یا خیر؟ چنان که میتوان (و باید) معارف و تعاریف هر دینی از عالم هستی را به عقل ارجاع داد و دید که آیا با برهان عقلی قابل اثبات و تأیید هستند یا خیر؟! اما نمیشود "دین – به ویژه اسلام عزیز" که شامل جهانبینی، ایدئولوژی، حکمت، فلسفه، اخلاق، حقوق در تمامی عرصههای فردی و اجتماعی، عبادات و ... می باشد را با "علم تجربی" که فقط به کشفیات تجربی در طبیعت اختصاص دارد، مقایسه نمود و گفت: "علم یا دین". مثل این که کسی بگوید: فلسفه یا شیمی؟! یا بگوید: تاریخ یا ریاضیات، یا بگوید: فیزیک یا حقوق، یا بگوید: نجوم یا اخلاق؟!
●- در مورد مطلق "دین" توضیحات بسیاری درج شد و بیان گردید که در این عالَم هیچ کس بیدین نیست، حتی کفار نیز دین مربوط به خود را دارند، چرا که دین، شامل نوع نگرش به جهان و باید و نبایدهای آن است، حال چه اسلام و مسیحیت باشد و چه مارکسیسم و لیبرالیسم. (1)
●- در مورد "علم" نیز توضیح داده شد که معنای علم، "مطلق دانایی" است، حال چه در مورد فلسفه و حقوق باشد، چه علوم تجربی که مبتنی بر کشفیات در عالم طبیعت میباشد. (2)
●- در موضوع "علم و دین" نیز مطالب بسیاری درج شده که اگر کلمات مرتبط با هر کدام را در بخش جستجو در سایت درج و کلیک نمایید، در اختیار قرار میگیرد. (3)
●- در مورد نظریه داروین نیز مطالب بسیاری درج شده است (4)
*- در این بحث تکاملی داروین، که جنبهی تبلیغاتی و القای آن به طرق مخلتف، به مراتب بیش از جنبهی علمی آن میباشد، و به همین دلیل از عرصهی علم خارج شده و به یک مکتب (داروینیسم) مبدل گردیده است، باید به دو نکتهی مهم دقت شود:
الف - یکی مطلق "تغییر" در موجودات میباشد که نه تنها کسی منکر آن نبوده و نیست، بلکه در هر لحظه قابل مشاهده و تجربه میباشد؛ چنان که نطفه مبدل به انسان زنده میشود، نوزاد ابتدا کودک و جوان و سپس سالخورده میشود - و یا بذر به گیاه و میوه مبدل میگردد - یا تخم نطفهدار پرنده که به جوجهی همان پرنده مبدل میگردد – و یا زمین و آسمان و هر چه در آنهاست که در حرکت و تغییر مستمر هستند و ...؛ اما نکته دیگر تغییرات "ماهوی" است، مثل این که بگویند: از تخم مرغ، بر اثر مرور زمان و تغییرات، فیل یا کرگردن پدید آمده یا نسل انسان به میمون میرسد و ...!
نظریه:
بدون هیچ بحثی در این خصوص، در نظر داشته باشید که خود داروین نیز این مطلب را بر اساس شواهدی، به صورت یک نظریه مطرح کرده است، نه به صورت یک کشف علمی، با ادلهی علمی.
هنوز هم در عرصهی علم تجربی، ثابت نشده که نسل انسان به میمون میرسد، چنان که تا کنون هیچ میمونی انسان نشده و یا هیچ مورچهای زرافه نشده است. مضافاً بر این که پیشرفت علوم ژنتیک و نیز کشف دیانای و ...، تا کنون خلافش را به اثبات رسانده است.
●- بله، موجودات طبیعی، مراتب تکاملی دارند، به تعبیر عامیانهتر کف و سقف دارند که این دو خیلی به هم نزدیک هستند.
به عنوان مثال و به زبان ساده، اگر کف جامدات سنگ باشد، سقف آن مرجان است که مانند گیاه زندگی میکند - و اگر کف گیاه، مثلاً علف هرز باشد، سقف آن نخل خرماست که شباهتهایی به موجودات زنده (حیوانات) دارد. چنان که نر و ماده دارد و نیز اگر سر هر درختی را قطع کنند، از بدنه شاخ و برگ میدهد، اما اگر سر نخل را قطع کنند، میمیرد - اگر کف حیوانات و حشرات، موجودات کم سلولی و دارای حرکت و تولید مثل باشند، سقف آن میمون است که برخی از انواع آن، به انسان (که به لحاظ جسمی و حیوانی کاملتر است) شبیهتر میباشند - و اگر کف انسان، همان حیوان ناطق یا راست قامت باشد (کالانعام بلهم اضل)، سقف آن انسانهای تکاملیافتهتر و انسان کامل است که وجههی ملکوتی دارند .
●- بنابراین چه اصراری هست که یک "نظریه" را تا وقتی در حد یک نظریه، یا ظنّ و گمان میباشد، به عنوان یک علم قطعی پذیرفت و تبعیت نمود؟ این همان است که در قرآن فرمود از ظنّ و گمان تبعیت نکنید، چون بار علمی ندارد.
بدیهی است که "نظریه"، یک مقدمه برای تحقیقات بیشتر و رسیدن به کشف علمی میباشد، نه برای پذیرش و تبعیت! اما اگر دقت کنید، مردمان جهان را به تبعیت از نظریات کشاندهاند! حال خواه نظریه علمی باشد، یا خرافههای اعتقادی، یا ایسمها که ساختار همهی آنها مبتنی بر نظریه میباشد!
« وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ » (یونس علیه السلام، 36)
ترجمه: و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهای بیاساس)، پیروی نمیکنند؛ (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیسازد (و به حق نمیرساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام میدهند، آگاه است!
●- یک محقق، باید تفاوت قائل شود بین "نظریه و علم" و هیچ گاه این القا را نپذیرد که اگر "نظریه" از غرب آمد، باید "علم" قلمداد گردد؛ نه این که علم و دین (اسلام) را مقابل و در تعارض یک دیگر قرار دهد. این کار خودش علمی نیست، بلکه فقط شعاری و گرایشی میباشد.
خلقت آدم از خاک:
اما در مورد خلقت آدم از "خاک"، به بشر امروزی دقت کنید که از نطفه پدید میآید، نطفه از خون، خون از مواد غذایی و مواد غذایی از خاک. پس سر منشأ خلقت آدم از خاک است. حال چه میمونی این وسط باشد یا نباشد.
بنابراین، پذیرش این که اولین انسان از خاک خلق شد، هم عقلانیتر است و هم علمیتر از نظریه؛ چرا که نسل فعلی نیز از خاک و تبدیل به مواد غذایی، خون و نطفه خلق شده است.
« هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ » (غافر، 67)
ترجمه: او کسی است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلی (از شکم مادر) بیرون میفرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود میرسید، و بعد از آن پیر میشوید و (در این میان) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله میمیرند و در نهایت به سرآمد عمر خود میرسید؛ و شاید تعقّل کنید!
نسل آدم:
نکتهی آخر برای جوانان فکور و محقق آن که، علم امروزی، با مطالعات آماری (جمعیتی) و تاریخی به این نتیجه قطعی رسیده است که از نسل آدم امروزی [که به آن بنی آدم میگویند]، نمیتواند بیش از 12 هزار سال گذشته باشد. مطالعه تاریخ انبیا، تا نوح و حضرت آدم علیهم السلام نیز همین رقم را نتیجه میدهد. اما شما با کشف اسکلتهایی مواجه میشوید که صدها هزار سال از عمر آنها گذشته است!
علم امروز نمیتواند این معما و تعارض را حل کند (شایدها بعدها بتواند). علم امروز، هم یقین علمی دارد که از این نسل بیش از 12 هزار سال نگذشته است، و هم یقین علمی دارد که عمر این اسکلتها مثلاً به بیست هزار یا حتی سیصدهزار سال یا بیشتر میرسد!
اما علوم اسلامی پاسخ داده است. چنان که اهل بیت (ع) مکرر فرمودهاند که قبل از این آدم و نسلش؛ آدمهای دیگری بودهاند.
از امیرالمؤمنین علیه السلام میپرسند: قبل از آدم (ع) چه بوده است؟! نفرمود مثلاً فقط حیواناتی چون دایناسور بوده است، بلکه فرمودند: «آدم»! پرسیدند: پیش از آن، باز فرمود: «آدم».
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «شاید شما گمان کنید که خدای عزّ و جلّ، غیر از شما هیچ بشر دیگری نیافریده. نه، چنین نیست، بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آدم از آن آدمها هستند.» (کتاب توحید، شیخ صدوق ره، ج ۱، ص ۲۷۷)
منتهی، بدیهی است که این "نسل"، پیوستگی نیست، بلکه "گونه" میباشد. مانند انواع میمون، یا گونههای متفاوت درخت، و یا حتی یک میوهی خاص (مثل سیب).
پس، آنها به رغم آن که به لحاظ فیزیکی شباهت بسیاری به آدم امروزی داشتند، به لحاظ روحی مثل این نسل از آدم نبودند، لذا از قوای "عقل و اختیار" بشر امروزی برخوردار نبودند، پس دین و شریعت امروزی نیز لازم نداشتند.
مرتبط:
●- بنا به نظریه پردازان تاریخ، ریشه انسانها از میمونها و ریشه میمونها از باکتریها (بر اثر انفجارات) است. پس چگونه حضرت آدم (ع) اولین بشر است؟ لطفاً گویش خداوند در این مورد را بیان کنید. (25 آذر 1392)
●- من گاهی اوقات دچار افکار غربی قرار میگردم و میگم نکنه از اول اتم بوده، کم کم بزرگ شده و دنیا را تشکیل داده و من دچار سرگشتگی و حیرانی میشم لطفأ راهنمایی کنید؟ (4 فروردین 1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در وجود خداوند متعال تردیدی ندارم، اما تعارض برخی از مباحث علمی، چون "نظریهی تکاملی داروین"، ذهن مرا به خود مشغول ساخته است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8682.html
کلمات کلیدی:
گوناگون اندیشه و مباحث نظری داروین علم