امام خمینی رحمة الله علیه:
و از اموری که انسان را معاونت کامل مینمایـد در مجاهده با نفس و شیطان، و باید انسان سالک مجاهد خیلی مواظب آن باشد، تذکر است. و ما این مقام را به ذکر آن ختم میکنیم بـا اینکه خیلی از مطالب باقی است؛ و آن در این مقام عبارت است از یاد خدای تعالی و نعمتهایی که به انسان مرحمت فرموده .
بدان که از امور فطریه، که هر انسان جبله و فطره بـدان حکم میکند، احترام منعم است؛ و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملی کند، میبیندکه مسطور است که باید از کسـی که به انسان نعمتی داد احترام کند؛ و معلوم است هرچه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بیغرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است.
مثلا فرق واضح است در احترام بین کسی که به شما یک اسب میدهـد و آن منظور نظرش هست، با کسی که یـک ده شش دانگی بدهد و در این دادن منتی هم نگذارد.
مثلا اگر دکتری شما را ازکورین جات داد، فطرتا او را احترام میکنید، و اگر از مرگ نجات داد، بیشتر احترام میکنید.
اکنون ملاـحظه کن نعمتهـای ظـاهره و بـاطنه که مالک الملوك جلّ شأنُه به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکی از آنها را به ما بدهند نمیتواننـد و ما از آن غفلت داریم. مثلاَ ـ این هوایی که ماشب و روز از آن استفاده میکنیم و حیات ما و همه موجودات محیط بسته به وجود آن است، که اگر یک ربع ساعت نباشد، هیچ حیوانی زنده نمیماند، چه نعمت بزرگی است، که اگر تمام جنّ و انس بخواهند شبیه آن را به ما بدهند عاجزند؛ و همینطور قدری متذکر شو سایر نعیم الهی را از قبیل صـحت بدن(و) قوای ظاهره از قبیل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قوای بـاطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن،که هر یک منافعی داردکه حد ندارد.
تمام اینها را مالـک الملوك به مـا عنایت فرموده بـدون اینکه از او بخواهیم، و بـدون اینکه به ما منتی تحمیل فرماید؛ و به اینها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبی فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده، و هر چه محتاج به او بودیم در دنیا و آخرت به ما عنایت فرموده، بـدون اینکه به طاعت و عبادت ما احتیاجی داشته باشد، یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقی کند. فقط از برای نفع خود ما، امر و نهی فرموده.
بعد از تذکر این نعمتها و هزاران نعمتهای دیگر، که حقیقتاَ ازشمردن کلیات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئیات آن، آیا در فطرت شما احترام همچو منعمی لازم است؟ و آیا خیانت نمودن به همچو ولینعمتی در نظر عقل چه حالی دارد؟ و نیز از اموری که در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است.
این همه احتراماتی که مردم از اهل دنیا و ثروت میکنند و از سلاطین و بزرگان مینمایند، برای این است که آنها را بزرگ و عظیم تشخیص دادهاند. آیا چه عظمتی به عظمت و بزرگی مالکالملوك است که دنیای پست و مخلوق ناقابل آن، که کوچکترین عوالم است و تنگترین نشأت است، تـا کنون عقل هیـچ موجودی به آن، نرسیده؟ بلکه به همین منظومه شمسی خودمان، که از منظومات شمسی دیگر کوچکتر و در پیش شموس دیگر قدر محسوس ندارد، مستکشفین بزرگ دنیا اطلاع پیدا نکردهاند.
آیا این عظیم که با یک اشاره این همه عوالم و هزاران هزار عوالم غیبه راخلق فرموده لازم الاحترام نیست در فطرت عقل؟
و نیز، حاضر درکتاب فطرت لازم الاحترام است؛ میبینید که اگر انسان از کسی خدای نکرده بـدگویی کند در غیابش، اگر حاضـر شد فطرتاً سکوت میکند از او احترام مینماید؛ و معلوم است خـدای تبـارك و تعالی در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره میشود، بلکه همه نفس حضور و همه عالم محضر ربوبیت است.
اکنون متذکر شو ای نفس خبیث نویسنده که چه ظلمی است بزرگ و چه گناهی است عظیم اگر معصیت همچو عظیمی را به نعمت خودش که قوای تو است در محضر مقدس خودش بنمایی! آیا اگر دارای یک خردله حیا باشی، نباید ازخجلت آب شوی و به زمین فرو بروی؟!
پس، ای عزیز! متذکر عظمت خدای خودت باش، و متذکر نعمتها و مرحمتهای او شو، و متذکر حضور باش، و ترك کن نافرمانی او را، و در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن، و مملکت خود را مملکت رحمانی و حقانی کن، و به جای جنود شـیطان محل اقامت لشـکر حق تعالی نما، تا آن که خداونـد تبارك و تعالی تو را توفیق دهـد در مجاهـده مقام دیگر و در میـدان جنـگ بزرگتر که در پیش است ، و آن جهـاد نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس که انشاء االله به آناشاره میکنیم؛ و باز تـذکر دهم که در هر حال به خود امیدی نداشـته باش که از غیر خـدای تعالیا زکسی کاری برنمیآید؛ و از خود حق تعالی با تضرع و زاری توفیق بخواه که تو را در این مجاهده اعانت فرماید تا بلکه انشاءاالله غالب آیی. انّه ولیاً لَتوفیق.
(چهل حدیث - ص 10 تا 12)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد ذکر