پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "بیعت" نوعی قرارداد اجتماعی است، بدین معنا که تمامی یا گروهی از مردم، با شخص یا اشخاصی، قراردادی که مفاد آن برای طرفین تعهدآور میباشد را منعقد مینمایند.
در "بیعت"، طرف بیعت شونده انجام خدماتی به جامعه [مانند: فرهنگی، بهداشتی، نظامی، امنیتی و ...] را بر عهده میگیرد و بیعت کنندگان (مردم) نیز یاری او در پیشبرد اهداف را متعهد میگردد و هر گاه طرفین مفاد معاهده را قبول کردند، "بیعت" صورت گرفته است؛ حال خواه این بیعت با یک سلطان یا رییس حکومت باشد، یا یک فرماندار و یا فرمانده، یا با یک پیامبر یا امام و ... . و البته هر مؤمنی (چه معصوم و چه غیر معصوم)، باید پیابند به تعهدادها، قراردادها و حتی قولها و وعدههای شفاهیاش باشد. (وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ / المعارج، 32)
الف – شکل بیعت:
شکل بیعت، در هر دوره یا شرایطی میتواند متفاوت باشد؛ چنان که در صدر اسلام (چه کفار و چه مسلمانان، با دست دادن بیعت میکردند) – اما در یک جا میبینیم که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در کنار درختی ایستاده و از مردم میخواهند که به عنوان بیعت، دور ایشان و در کنار درخت جمع شوند – در جایی دیگر به خاطر ازدحام جمعیت (مثل غدیر خم) میفرمایند: بیعت شما اینگونه محقق گردد که این جملاتی که میگویم را تکرار کنید – در جایی دیگر و در بیعت با بانوان، تشت آبی آوردند و ایشان دست مبارک خود را در آن نهادند و از بانوان بیعت کننده خواستند که برای بیعت، دستشان را در آب آن تشت بگذارند – و گاهی "بیعت" با امضا و مهر معاهدهای انجام میگرفته (مانند صلح حدیبیه) و گاه با رأی دادن (مثل سقیفه، یا درخواست از امیرالمؤمنین علیه السلام برای پذیرش حکومت و حاکمیت)، که امروزه این دو شیوه رواج دارد.
ب – موضوع بیعت:
چنان که توضیح داده شد، موضوع بیعت، میتواند هر یک از امور خُرد یا کلان اجتماعی باشد. مانند فرماندهی، فرمانداری، حفظ بیت المال، یا امروزه سپردن امور قانونگذاری به نمایندگان مجلس و یا امور اجرایی به رییس جمهور و یا هدایت کلی جامعه به رهبری.
راغب اصفهانی مینویسد: «بایع السلطان... ، یعنی در برابر زحماتی كه رهبر برای مردم انجام میدهد، پیروی و اطاعت از او لازم است. به این عمل، بیعت و مبایعه گفته میشود. (مفردات راغب، ص66)
ج – طرف بیعت (بیعت شونده):
الزامی نیست که طرف بیعت شونده، حتماً مسلمان و مؤمن باشد؛ چه بسا رهبر یا جامعهی مسلمانان بنابر مصالحی، در تعاملات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و یا امنیتی خود، با حکومت یا حکومتهایی، بر سر مفادی، بیعت کنند. مانند قرارداد صلح بین کشورها، قرارداد حمایت نظامی کشوری از کشور دیگر به هنگام حملهی نظامی کشور ثالث، معاهدهی کاهش یا افزایش تولیدی خاص، تعهدات ترانزیستی در حمل و نقل یا گمرکات، و یا حتی قرارداد بازداشت مجرمین در کشوری دیگر، استرداد مجرمین یا اسرا، یا حتی رعایت حق امتیاز مادی یا معنوی (کپی رایت و ...).
بیعت بر عهدهی معصوم (ع):
با توجه به معنای عام بیعت، هیچ اشکالی ندارد که شخص معصوم علیه السلام، چه حکومت و رهبری عامه را بر عهده داشته باشند و چه حاکم نباشند، اما امتی (مثل پیروی شیعیان) داشته باشند، بنابر حکمتها، مصالح، اجبارها و یا ضرورتهایی، قرارداد اجتماعی و تعهدآور برای طرفین را قبول نمایند که به این قبول "بیعت" گفته میشود.
به عنوان مثال: میتوان به قرارداد "صلح حدیبیه" – قرارداد صلح امام حسن مجتبی علیه السلام، که واگذاری خلافت و حکومت، در قبال رعایت مفاد قرار داد بود و حکمتهایی چون: جلوگیری از تلف شدن تمامی شیعیان به خاطر قلّت جمیعت متعهدان و کثرت خودفروشان و رفاهطلبان – رسوایی معاویه لعنة الله علیه – شناساندن بدعهدی دشمن، به ملت و امتی که گمان میکردند او حالا امتیازی میخواست و هدفش این بود که فقط چند سالی حکومت کند و ... (مثل امروز که گمان میکنند امریکا پسر خالهای است که قهر کرده و میشود آشتی نمود و به وعدههایش اعتماد کرد) و بالاخره باقی گذاشتن درس و عبرت برای تاریخ.
امام حسین علیه السلام، در این بیعت تشریف داشتند، لذا نه تنها در زمان حیات و امامت برادر آن را نشکستند، بلکه پس از آن نیز تا معاویه زنده بود، یعنی به مدت ده سال، بر معاهدهی خود پایبند بودند و همین طور است آن چه که بر امام رضا، امام جواد و امامان بعدی علیهم السلام در دستگاه عباسی گذشت.
بیعت با گردنکشان:
دقت به این نکته بسیار لازم است که اگر چه طرفهای بیعت شونده معصومین علیهم السلام، کافر و ظالم و گردنکش بودند، اما ایشان هیچگاه برای پذیرش گردنکشی بیعت ننمودند، بلکه معاهداتی را قبول کردند.
حضرت مهدی علیه السلام:
علت غیبت، یکی و دوتا نیست، اما این علل به لحاظ اهمیت و اثر، مراتب گوناگون دارند. به عنوان مثال شاید بتوان گفت بر اساس حدیث ایشان، یکی از مؤثرترین علل غیبت، خود شیعیان هستند، که در مودت (ظهور محبت در پیروی) و انجام تعهدات متقابل در بیعتشان با امام عصرشان، وحدت نمیکنند، چنان که فرمودهاند:
« وَ لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِةِ ـ عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِى الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُم بِنا » (احتجاج، ج 2، ص 498)
ترجمه: اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را به اطاعت از خود موفق گرداند ـ دلهايشان بر وفاى به پيمانى كه بدان موظف هستند، اتفاق مىكردند، قطعا توفيق ملاقات با ما براى آنان به عقب نمىافتاد، و قطعا سعادت مشاهدهى ما، بر اساس معرفت دقيقى و صداقت دل، به زودى براى آنان حاصل مىشد.
●- بنابراین، یکی از دلایل غیبت نیز الزامها برای بیعتهای ضروری، [با توجه به وضعیت شیعیان، مسلمانان و تمامی مردم دنیا در شرایط حاضر] با طواغیت میباشد.
پس، امام زمان، حضرت بقیة الله، مهدی سلام الله علیه، هنگامی که ظهور مینمایند، هیچ بیعتی از هیچ ظالم و گردنکشی را بر عهده ندارند، لذا بدون هیچ گونه تعهد پیشین، علیه تمامی آنها در سرتاسر جهان قیام مینمایند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در روایاتی در باب علت غیبت آمده: «میخواهند بیعت سرکشی بر گردن امام نباشد»، این به چه معناست؟ آیا اصلاً بر گردن امام بیعتی میآید؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8762.html
کلمات کلیدی:
سیاسی امام مهدی غیبت