(به مناسبت شعبان عظیم) - غیبت و ظهور در معنای عام و خاص از منظری دیگر – ایمان به غیب، یعنی برخوردار بودن از علم و بصیرت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أبا صالِحَ المَهدی.
سلام دوستان؛ ابتدا این دو آیه را با هم بخوانیم:
«ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» (البقره، 1 و 2)
ترجمه: آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است * (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [= آنچه از نگاه ظاهر پوشیده است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
چند نکتهی قابل تأمل در این دو آیهی کریمه وجود دارد:
اول آن که قرآن کریم، به عنوان کتاب الهی که برای هدایت همگان نازل شده است، الزاماً همگان و هر خوانندهای را هدایت نمیکند، و در آیهای دیگری نیز تصریح شده است سبب خسران بیشتر ظالمان نیز میگردد؛ بلکه اهل تقوا را هدایت میکند «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»؛ و مقصود از اهل تقوا نیز الزاماً مؤمنان اهل نماز شب نمیباشند، بلکه اولین مرحلهی نخست این تقوا، برخورد متقیانه (خویشتنداری از سلطهی هوای نفس، بغض و عناد)، در مواجه با کلام الله [قرآن مجید] میباشد.
دوم آن که در توصیف اهل تقوا، ابتدا و پیش از هر صفتی، به ایمان آنان به "غیب" توجه میدهد؛ میفرماید: متقیان کسانی هستند که به "غیب" ایمان دارند، «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ».
سوم آن که نه تنها انسان را منفرد نمیبیند، بلکه با توجه دادن به اهمیت اجتماع و امور اجتماعی، از او میخواهد که در چرخهی حیات و هدایت، مَجرا باشد؛ هر نعمت مادی و معنوی [مثل علم، تقوا و عبادت] را برای خود انباشت و احتکار ننماید، بلکه آن را در سطح جامعه به جریان اندازد. پس میفرماید که اهل تقوا، چنین انسانهایی هستند؛ آنها مجرای فیض الهی برای دیگران میگردند: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ».
غیب و ایمان به غیب:
هر چیزی که مقابل چشم ما نباشد و دیدن آن برای ما میسر نباشد، برای ما در "غیب" است. حتی اگر انسان، شهر، طبیعت یا بنایی در معرض دید ما نباشد، برای ما در غیب است. اکنون که این نوشتار را میخوانید، من برای شما در غیب هستم و شما نیز برای من در غیب هستید، چرا که یک دیگر را نمیبینیم. خیابانهای دورتر از ما نیز برای ما در غیب هستند، تا آن که وارد آنها شویم و برای ما مشهود گردند.حتی "غلم به غیب" در معنای عام نیز همینطور است، چنان که اسم و رسم شما و اطلاعات عمومی و مشهود شما نیز برای عدهای معلوم و برای عدهای دیگر در غیب است، تا زمانی که آنان نیز از آنها مطلع گردند و بدانند. بنابراین، نزدیکان و مقربان شما علم دارند به چیزهایی که برای من و سایرین در غیب میباشد.
●- استخوانهای بدن ما، با حجاب گوشت پوشانده شدهاند و در غیب قرار گرفتهاند، و گوشت تن ما با حجاب پوست پوشانده شده است، و پوست بدن نیز با حجاب لباس پوشانده میگردد و همین لباس و پوست نیز به جز در پرتو نور دیده نمیشوند و همه از منظر ما در غیب قرار میگیرند؛ اما آیا چون نمیبینیم وجود ندارند، و یا آن که چنان علمی به وجودشان یافتهایم که به مرحله یقین و ایمان رسیده است؟! آیا کسی قلب یا مغز خودش را دیده است؟! آیا کسی مغز استخوان، گلبولهای سفید و قرمز و یا ژنها و دیانای خود را دیده است؟! و آیا کسی به وجود اینها، چون از منظر چشم و نگاه سطحی در غیب هستند، تردید دارد؟! یا علم آنها عین شهود است؟
بنابراین، "ایمان به غیب"، یعنی: نه تنها شخص سطحیبین و ظاهرگرا نباشد، بلکه دانش و بینش او به حدی باشد که او را به علم یقینی برساند؛ چنان به حقایق عالم هستی و واقعیات واقف گردد که هیچ تردیدی برایش باقی نماند. به خدا، معاد، رسول، وحی، امام و ... علمی (شناختی) حاصل نماید که سبب "ایمانش" گردد. و این حقایق غیبی، همه به نور الهی امام منور شده و به ظهور و شهود میرسند. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...».
●- غیبتهای انبیا و اوصیای الهی نیز همینگونه است. این قوم بنیاسرائیلِ سطحی بین و ظاهرگرا، تا وقتی حضرت موسی علیه السلام و معجزاتش را میدیدند، دست کم به ظاهر مدعی میشدند که ایمان آورده و گرویدهاند، اما همین که پیامبر، امام و رهبرشان چهل روز از دید آنها غایب شد، با این که میدانستند کجاست و چه میکند و به زودی از آن غار خارج شده و از کوه پایین میآید، همه گوسالهپرست شدند! یک سامری، برای انحراف همه آنها کافی بود! مسلمانان نیز وضع بهتری نداشتند و بسیاری از آنان، به محض آن که پیامبرشان رحلت نمود و جسم ظاهری ایشان از دیدشان مفقود گردید، اکثراً نقض عهد کردند و به سنن جاهلی خود برگشتند!
اینهایی که با غیبت و رحلت ولیّ الله و امام برحقشان، گوسالهپرست و مرتجع شدند (و میشوند)، افراد سطحیبین و ظاهرگرایی بودند که در زمان حیات و حضور ایشان نیز "موسی و محمد علیهما السلام" را دیدند، اما هیچ گاه پیامبر، رسول و امام را ندیدند که ایمان بیاورند! لذا تا آن چه به چشم مادی سر میدیدند، مدتی غیب شد، ایمان و تقوای آنها نیز فوراً غیب شد!
غیبت امام زمان علیه السلام:
غیبت امام زمان علیه السلام نیز برای شیعیان و غیر شیعیانش همینطور است. برای آن که مسلمان نیست، کلاً این حقایق در غیب است – برای کسی که مسلمان هست، اما شیعه نیست، مصداق حقیقی امام زمان در غیب است و با یک سری اوهام خوب [منجی ناشناخته و خیالی] سر میکند – برای شیعهای که در غفلت به سر میبرد، هم امامت در غیب است و هم امام؛ اما برای شیعهی متوجه و آگاه، امام زمان علیه السلام، "مبین = آشکار" میباشد، چه ایشان را ببیند و چه نبیند.
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام میفرمایند:
«اَللَّهُمَّ بَلَی، لاَ تُخْلِي اَلْأَرْضَ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ» (نهج البلاغه، حکمت 147)
ترجمه: بار الها! آری، زمین از کسی که برای خدا با حجت (دلیل کافی) به پاخیزد خالی نمیماند. خواه نمایان و شناخته شده باشد، یا ترسان و پنهان؛ تا حجتها و نشانههای روشن خدا باطل نگردد.
در احادیث تصریح شده که اگر فقط دو نفر روی زمین باقی مانده باشند، حتماً یکی بر دیگری امام است و آن که آخر رحلت میکند امام است، چرا که محال است کسی حتی یک لحظه بدون امام روی زمین بماند. امام حجت و راهنماست و خداوند متعال حجت را بر همگان تمام میکند.
حال این که امام زمان علیه السلام، از منظر دید ما غائب میباشند، نه بدین معناست که خودشان یک موجود غیبی هستند؛ خیر، بلکه میان ما و مثل ما زندگی میکنند، منتهی ما او را مانند دیدن افراد دیگر نمیبنیم و اگر ببینیم نیز نمیشناسیم. یعنی از دایره و امکان شناسایی ما غایب هستند – از حکومت علنی بر مردمان غیب میباشند.
پس، مؤمن و متقی کسی است که در درجهی نخست، "ولایت و امامت" شناس شده باشد و سپس ولیّ الله، حجة الله و امام بر حق را بشناسد و به او ایمان بیاورد، حال خواه آن امام در مقابل دیدگانش باشد و یا در نماز به ایشان اقتدا نماید، و یا از دیدش غایب باشد؛ مانند غایب بودن سایر امامان علیهم السلام، از دید افرادی که در دور دستتر بودند.
توصیف متقین به «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» در این مصداق، یعنی: آنان که امامت و امامشان را میشاسند و به او ایمان دارند، هر چند که فعلاً برایشان در "غیب و غیبت" باشند.
ظهور:
مقولهی ظهور نیز مانند غیبت، عام و خاص دارد. مقصود از ظهور، فقط ظهور کمال میباشد و بس! چرا که پدیداریِ "جهل، ظلم و فساد"، ظهور نیست، بلکه وضعیت حاکم، در فقدان علم، عدل و صلاح میباشد.
بنابراین، اگر در کسی علم مفید، هر چند به یک کلمه ظهور یافت، او گام موفقی در ظهور برداشته و یک گام به ظهور نزدیکتر شده است. اگر کسی – هر چند فقط به یک اقدام - گامی در اصلاح خود و جامعه بردارد، به همان مقدار از غیبت دور شده و به ظهور رسیده است.
ظهور آرزوها نیز همه ظهور کمالات میباشند، چرا که هیچ کس آرزوی نقص و غیب نمیکند؛ و پایان انتظارها، همه همان ظهور و رسیدن به کمالی است که فرد یا جامعه، آن را در آرمان و آرزوی خود داشتهاند و برای رسیدن به آن تلاش و مجاهدت نمودهاند.
ظهور امام علیه السلام:
هر مقداری که امیرالمؤمنین و سایر امامان علیهم السلام را بشناسیم، برای ما در ظهور هستند و هر مقداری که نشناسیم، هم چنان برای ما در غیب میباشند. هر مقدار که از آنان پیروی نماییم و نوری از کمالات ایشان در ما متجلی گردیده بدرخشد، همان مقدار برای ما ظهور شده است و مابقی، ظلمات و غیب است. فرق است بین ظهور امیرالمؤمنین علیه السلام برای سلمان فارسی رحمة الله علیه و یا حتی ظهور سید الشهداء علیه السلام برای حرّ؛ با ظهور آنان برای بنده و امثال حقیر.
●- امام علیه السلام، "انسان کامل" میباشد، یعنی مظهر اتمّ اسمای الهی؛ یعنی: خلیفة الله، حجة الله و ولیّ الله.
هر چه در عالم هستی ظهور مییابد، خودش مظهر علم، حکمت، مشیت، اراده، جمال و جلال الهی میگردد و امام، اوج و کمال این ظهور است.
بنابراین، برای مؤمنان، متقیان و منتظران واقعی، در معنای عام، گویی هیچ غیبتی وجود ندارد، به جز آن که هنوز واقعهی قیام سراسری و حکومت جهانی اتفاق نیفتاده است؛ بلکه هر چه هست، گامهای ظهور است که یکی پس از دیگری برداشته میشود؛ هر غیبی با ظهور کمالی به شهود میرسد و غیبتش به پایان میرسد و نوبت به ظاهر ساختن غیب و غیبت بعدی میرسد.
در معنای خاص نیز ظهور استمرار دارد و ظهور حضرت امام مهدی علیه السلام در معنای خاص و آغاز قیام جهانی برای استقرار عدل الهی در سرتاسر زمین، گام آخر در پشت سر گذاشتن تمامی "غیب"ها و "غیبت"ها و ظهور تمامی کمالات برای بشر میباشد؛ که امید است خداوند متعال در آن تعجیل نماید. ألَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم و أهلِک عَدُوَّهُم.
مرتبط:
فهرست و لینک تمامی پرسشها، شبهات و پاسخهای مرتبط با "مهدویت" در این پایگاه.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
موضوع:
(به مناسبت شعبان عظیم) - غیبت و ظهور در معنای عام و خاص از منظری دیگر – ایمان به غیب، یعنی برخوردار بودن از علم و بصیرت.
نشانی لینک متن:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9717.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3072
- 18 فروردین 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت امام مهدی غیبت علم شعبان