یک نوجوان یا جوان، با توجه به نیازهای عاطفی شدید، تمایل به دوستی با جنس مخالف دارد؛ و میبیند آنان که دوست گرفتهاند، انرژی مثبتتری دارند؛ به ویژه دختران، که محبت پسران برایشان بسیار خوشایند است، حال چه کند، در حالی که شرایط ازدواج نیز برای این سنین مهیا نمیباشد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مسئله فقط یک بُعد ندارد و بیتوجهی به ابعاد گوناگون، سبب خلط مبحث در ذهن و امیال میگردد و در نتیجه به رفتارهای غلط میانجامد.
یکی از مهمترین سببهای خلط مبحث، اسمگذاریهای غلط و جابجایی موضوعیت و کاربرد آنها میباشد؛ مثل این که در سیاست، نام "دیکتاتوری" را "دموکراسی" بگذارند و یا ظلم و جنایت را "حقوق بشر" بخوانند و بدین وسیله، عملکردهای خطای خودشان را توجیه کنند.
همینطور است وقتی نام هر گونه میل به جنس مخالف را "عاطفه" بگذارند و هر گونه توجه را "محبت" بخوانند! چرا که "عاطفه و محبت"، واژگانی بسیار نیکو و پاک به نظر میرسند؛ اما در مقابل واژگانی چون: شهوت و میل جنسی، نیکو به نظر نمیرسند؛ و فاصله آن تا حدی است که آدمی "عاطفه و محبت" را یک صفت انسانی تصور میکند و متقابلاً غریزه شهوت جنسی را حیوانی میداند.
بدیهی است که به ویژه برای یک دختر، خیلی فرق دارد تا پسری به او بگوید: "من تو را دوست دارم"؛ یا به او بگوید: "من تو را برای ارضای غریزهی شهوت خود پسندیدهام"! و بالتبع اغفالهای طرفین نیز از همین راه نفوذ نموده و صورت میپذیرد.
الف – هیچ تردیدی نیست که روح و روان آدمی، همزمان با جسم و بدنش رشد میکند و هر دو در یک زمان به حدی از رشد میرسند که به لحاظ جسمی میگویند: «بالغ» شد و به لحاظ روحی و روانی میگویند: «مکلف» گردید.
به همین دلیل، مکلف شدن به شناخت، ایمان و مخاطب "هدایت، امر و نهی الهی" قرار گرفتن، همزمان با بلوغ جنسی میباشد.
ب – بنابراین، همانگونه که در سن بلوغ، میل به شناختن و شناخته شدن از یک سو و عاشق شدن و معشوق قرار گرفتن از سوی دیگر شکوفا میشود و به سرعت مراحل رشد و شدت خود را طی میکند؛ میل جنسی (غریزه شهوت) که تحقشش مستلزم "توجه به غیر و مورد توجه غیر واقع شدن" میباشد نیز شکوفا شده و به شدت و سرعت رشد میکند.
ج – پس، نباید نام هرگونه میل و کشش را "عاطفه، محبت و عشق" نامید. اگر مسئله فقط عاطفه و میل محبت به جنس مخالف بود، برای پسر، محبت و عاطفهی مادر، خواهر، خاله و عمهاش کفایت داشت و برای دختر نیز محبت و عاطفهی پدر، برادر، عمو و داییاش، هم کافی و خوشایند بود و هم امن و مطمئن.
●●●- پس تردیدی نیست که "میل به جنس مخالف"، به لحاظ روحی و روانی و یا به تعبیر دیگری "عقلی و قلبی"، میل فطری به تکامل است که مستلزم اجتماعی شدن، ازدواج، نقشآفرینی در کارگاه هستی و مسئولیتپذیری میباشد و به لحاظ جسمی (بدنی)، میل غریزی به ارضای نیاز شهوانی میباشد. مانند نیاز به خوردن، آشامیدن، خوابیدن، پوشیدن، اسکان یافتن و ... ؛ چنان که این نیاز و میل، در تمامی حیوانات نیز وجود دارد، چرا که آدمی، در جسمیت و نیازهای جسمی، تفاوتی با آنها ندارد. لذا حیات، به دو بخش "حیات انسانی یا عقلی" و "حیات حیوانی یا جسمی" تقسیم میگردد.
نکته:
در اینجا توجه به چرایی و آثار همزمانی رشد و بلوغ "عقل و نفس" بسیار مهم است و آدمی میفهمد که قرار بر این است که او بتواند امیال نفسانی و شهوات گوناگون «خوردن، آشامیدن ... و غریزهی جنسی» را با عقل مهار و کنترل کند، تا بهترین فایدهها را ببرد و به رشد و کمال مطلوب برسد.
برای زبانی که مزه را درک میکند – معدهای که مواد خوراکی را هضم، جذب و دفع مینماید، جسمی که میخواهد از پوشش محافظتی برخوردار باشد – بدنی که نیاز شدیدی به خواب دارد تا به اصطلاح خستگی را رفع نماید و به لحاظ علمی، سیستم را بازیافت کند – چشمی که میخواهد زیباییها را ببیند و گوشی که وسیلهی شنیدن اصوات میباشد، هیچ فرقی بین حلال و حرام، حق و باطل، عدل و ظلم و ... وجود ندارد. چنان که برای حیوان فرقی ندارد.
برای گوش، به لحاظ فیزیکی، چه فرقی دارد که صوت دریافتیاش، آیات قرآن کریم است، یا علم و حکمت، یا موسیقی، یا جملهای عقلانی و محبتآمیز، یا خشن، فحش، ناسزا، تحقیر، تمسخر و ...؟ همه اصوات هستند. برای چشم ظاهر نیز هیچ تفاوتی بین تصویر زیبا و زشت، حلال و حرام و ... وجود ندارد، همه انعکاس و انفعالهای فیزیکی میباشند.
پس این تشخیصها و بالتبع عکس العملها، همه کار "عقل و قلب" است. لذا فرمود: اگر کسی عقل داشته باشد و به کار نگیرد، قلب داشته باشد و با آن فهم نکند و بالبتع محبت و یا بغض جهتدار و منطقی نداشته باشد، گوش داشته باشد، اما حقایق را نشود و حق و باطل را تمیز ندهد، چشم داشته باشد، اما بصیرت نداشته باشد، درست مانند یک حیوان و بلکه گمراهتر از آن است.
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ » (الأعراف، 179)
ترجمه: و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان براى دوزخ هستند (به جهنم میروند)، [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند [آرى] آنها همان غافلماندگانند.
پس، مهم است که نیازهای روحی و جسمی، و عاطفی و جنسی، چگونه برآورده شده و برطرف میگردند؟
●●●- عقل انسان، حکم به مبدأ و معاد برای آفرینش دارد، اما یکی اصلاً توجه ندارد، دیگری بدلیجات را جایگزین اصلی و حقیقی مینماید و بتپرست، گوسالهپرست، طاغوتپرست نفسپرست و ... میگردد، و یکی نیز با همان حکم عقل، انعکاس قلب و فطرت و نور علم، خداوند سبحان و معاد او را میشناسد و او را میپرستد.
همین طور است نیازهای بدن مثل خوردن، یا غریزه و نیاز جنسی؛ یکی مثل حیوان آن را با جنس مخالف دفع میکند و چون انسانِ حیوان شده، گمراهتر است، حتی با محارم، همجنس، اشیا، اغفال دیگران، تجاوز و ... دفع موقتی نیاز میکند، و دیگری با نیروی برتر عقل و علم به وحی، به نفس خود مهار میزند و آن را در راهش به حرکت در میآورد تا خودش سالم به مقصد برسد.
انرژی:
هیچ کاری [حتی بیان یک کلمه یا جمله، اگر چه خطاب به جامد، گیاه یا حیوان باشد] وجود ندارد که انواع انرژی را تولید و ساطع ننماید؛ اما انرژی نیز ظاهر و باطن، مثبت و منفی دارد و آثار متفاوتی بر جای میگذارد.
بنابراین، صرف انرژی یافتن کافی نیست، بلکه باید با نیروی عقل و علم دید که منبع انرژی کجاست؟ مثبت است یا منفی، و چه آثاری دارد؟
کدام نورافکنی انرژی رعد و برق را دارد؟ یا کدام شعلهی برافروختهای، انرژی آشتفشان مذاب را دارد؟ پس باید دید که این انرژی روشن کننده، فقط روشنایی و گرمای مطلوب و مطبوع را به دنبال دارد، یا در ضمن میسوزاند و منفجر میکند؟!
یک تکه نان، به ویژه اگر با کباب لذیذی همراه باشد، به بدن گرسنه لذت و انرژی میبخشد، اما اگر حرام باشد، قلب او را تخریب و فاسد میگرداند؛ همینطور است دوستی دختر و پسر که بیتردید انرژی بخش است، اما اگر از راه حرام باشد، حتماً و یقیناً سبب بروز فساد (تباهی) در جان آدمی و حیات فردی و اجتماعی میگردد.
توجه به خاموشیها:
یک نور افکن قوی، تمام محیط خانه را روشن میکند، اما سبب پریدن فیوز و خاموشی تمامی وسایل و از جمله خودش میشود، تازه اگر خطراتی چون تخریب وسایل و آتشسوزی به دنبال نیاورد. یک بمب (الکتریکی، اتمی، هیدروژنی و ...) هم انرژی دارد، هم صدا، هم نور، هم حرارت و هم قدرت دارد؛ اما سبب کشتار و ویرانی میگردد و حیات، امنیت و آسایش را به خاموشی تأسفبار و غمافزایی میکشاند.
دوستیهای هیجانی، نفسانی، غیر معقول نیز انرژیزا هستند، اما هم به سرعت خاموش میشوند و هم تاریکیها و تخریبهای بسیاری به بار میآورند. چند در صد از دوستیها به ازدواج رسیده است؟ چند درصد ناراحتی، غم، غصه، تخریب اخلاق، سرنوشتسوزی و ناامنی روحی، روانی، رفتاری فردی و اجتماعی به بار نیاورده است؟!
به هم ریختن سیستم:
انسان و جهان، مخلوقات خداوند علیم و حکیم هستند؛ اوست که هر چیزی را خلق نمود و برای آن مقدار (اندازه) قرار داد و بر اساس آن اندازهها (مقدرات) هدایت نمود:
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى » (الأعلی، 1 تا 3)
ترجمه: نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى * همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد * و آنكه اندازه گيرى كرد و سپس راه نمود (هدایت نمود).
در این سویهها و اندازهها، انسان را با روح و جسم خلق نمود و برای هر کدام ویژگیهایی قرار داد و "چه باید کردها و چه نباید کردها" برای سلامت و رشد هر کدام را بیان داشت. عقل را خداوند متعال خلق نموده و انسان را به آن مجهز کرده است، چنان که شهوات گوناگون برای بدن و امکان تداوم حیات دنیوی را خداوند متعال خلق نموده و برای انسان زینت داده است:
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ » (آلعمران، 14)
ترجمه: دوست داشتن خواستنیها[ى گوناگون] از زنان (شهوت جنسی) و پسران (اولاد و نسل) و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى (مرکبهای) نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [ليكن] اين جمله مايه تمتع زندگى دنياست؛ و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست.
بنابراین، چگونگیها و برنامهی هدفدار برای استفاده از هر کدام را نیز باید خودش بیان نماید که نموده است. اما ما (انسان)، سیستم را به هم میزنیم، بعد میپرسیم: «حالا چه کنیم؟» و در این سؤال نیز به دنبال راهکار و راه چاره نیستیم، بلکه در واقع میپرسیم: «چگونه نظام خلقت را به سیستم خود برگردانیم و منطبق با امیال خود بنماییم؟!» - «هر کاری که دلمان خواست انجام دهیم، نتایجش نیز همان باشد که ما میخواهیم؟!» خب، پاسخ عقل و علم به این سؤال چه میتواند باشد؟!
فرمود: پسر و دختر، هر کدام در سنّی به بلوغ جسمی و روحی میرسند؛ از این سنّ به بعد، میل آنها به ارضای نیازهای فطری و نیز جسمی شکوفا شده و تا یک سنّی تشدید میگردد. پس برای حفظ سلامت و رشد مطلوب، باید چنین کنید و نباید چنان کنید.
از جمله بلوعهای روحی (عقلی و قلبی) و جسمی این است که در هر دو میل به حیات اجتماعی، ازدواج، تشکیل خانواده، تولید نسل و رسیدن به کمال زوجیت، پدری یا مادری، تعلیم و تربیت نسل و ... شکوفا میگردد؛ و لازمهی تحقق این امر مهم، میل به غریزه جنسی میباشد که برای انسان زینت یافته است؛ لذا بهتر است در همان سنین نوجوانی و جوانی ازدواج کنند؛ هم روح، روان، قلب و جان آنها احتیاج به این امر مهم دارد، هم جسم آنها.
اما ما، تمامی راههای درست را به روی خود بستهایم؛ سیستم را به هم زدهایم؛ قطعات پازل هستی را به این طرف و آن طرف پرتاب کردهایم؛ و هر گاه یک قطعه را در دست میگیریم و میپرسیم: «حالا با این قطعه چه کنیم؟!»
چه پاسخی انتظار میرود؟ آیا میتوان گفت که سیستم خلقت را تغییر دهید، نظام هستی را برچینید و از ابتدا آن گونه که میل خودتان است، خلق نموده، اندازهگذاری کرده و هدایت کنید؟!
بالاخره نظام هستی همین است که هست و آن را نیز ما خلق نکردهایم و ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) نمینماییم، چون مالک نیستیم.
قرآن مجید و شرع مقدس اسلام نیز بیان (به اصطلاح کاتالوگ) همین نظام هستی میباشد و هر گونه بدل و جایگزینی، اثری جز گمراهی، تخریب و تباهی (فساد) نخواهد داشت.
لذا بهانههایی چون: «سخت است، شرایط فراهم نیست، در فرهنگ امروزی ما رواج ندارد، امکانات مساعد نیست و ...» هیچ چیزی را در این نظام هماهنگ و عظیمِ علیمانه و حکیمانه و هدفدار تغییر نمیدهد که بتوان بدلی به جای آن گذاشت.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
جوان نیاز شدید عاطفی به دوستی با جنس مخالف دارد؛ به ویژه محبت پسران برای دختران، بسیار خوشایند است، ادواج نیز ممکن نیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8830.html
- تعداد بازدید : 4055
- 31 شهریور 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون جوان