پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
حکایتی از یک مباحثه:
در جمعی، یکی با ژستی روشنفکرانه و مدعی گفت: «من وجود خدا را قبول ندارم»! گفتم: "خُب قبول نداشته باش»! گفت: «این چه طرز پاسخ دادن است؟!»، گفتم: «من پاسخ ندادم، بلکه گفتم: به من چه که تو خدا را قبول نداری!» گفت: «خیر، بلکه تو باید دلیل بیاوری و وجود خدا را اثبات کنی!» گفتم: «مگر تو برای انکارش دلیل آوردی؟! این چه تکبری است که گمان میکنید شما حق دارید هر چه دوست دارید روی هوا بگویید، و دیگران یا باید بپذیرند و یا با دلیل رد کنند؟!» خداوند متعال در قرآن کریم، خطاب به منکرانش [که به آنها نیز عقل موهبت نموده است] میفرماید: «دلیل و برهانتان را بیاورید، اگر راست میگویید».
سپس به او گفتم: «دست کم در چند جملۀ کوتاه، خدایی را که قبولش نداری تعریف کن»؛ حرفی برای گفتن، به جز همین شعارهای فضای مجازی نداشت؛ به او گفتم: «باز هم نیازی به بحث نمیماند، چرا که هم عقیده هستیم؛ من نیز موجودی با این اوصافی که تو گفتی را به خدایی قبول ندارم!» سپس به او گفتم: «تو یک لفظ "خدا" را میآوری و سپس اوصاف خدای موهوم وهم خودت را به خدای حقیقی نسبت میدهی و بعد میگویی: من وجودش را قبول ندارم» و ادامه دادم: «خدا را باید بشناسی تا باورش کنی، و اگر میخواهی کفر بورزی و انکارش کنی نیز باید ابتدا تعریف خدا را بشناسی تا بدانی وجود چه کسی را انکار میکنی؟! و تو اصلاً خدا را نمیشناسی و انکارش میکنی! و تو اصلاً خدا را نمیشناسی و انکارش میکنی!» - آیا چنین انکاری، عاقلانه است؟!»
شناخت خدا
پس ابتدا باید بدانیم که تعریف خداوند سبحان چیست؟ و سپس بدانیم که انسان چگونه میشناسد؟
«إنَّ للهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ» (الكافي : 1/16/12)
- خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها (عقلها) است.
هر کسی و هر حقیقتی، با "عقل" شناخته میشود، بنابراین، انسان خداوند متعال را به "عقل" میشناسد، حقانیت پیامبران و امامان علیهم السلام و معاد را نیز با عقل میشناسد، و البته که عقل به نور علم میبیند؛ لذا پیامبران و امامان علیهم السلام، که حجج بیرونی هستند، نور علم وحی را میتابانند تا عقولی که محبوس و معیوب نگردیدهاند، درستتر، بهتر و بیشتر ببینند و بشناسند.
●- ابتدا باید "معروف = شناخته شونده" خود را بشناساند تا "عارف = شناسنده" بتواند او را بشناسد و خداوند متعال خودش را در وجود انسان، خلقت و عالَم هستی، و هم چنین در کتاب وحی شناسانده است؛ و آدمی با توجه به نشانههای خدا که همه اسماء و آیات او میباشند، میتواند با عقل او را بشناسد و با قلب ایمان بیاورد.
●- بنابراین، بحث از "اثبات وجود خدا و یگانگی او"، نیست؛ چرا که به حکم عقل و فطرت، و به گواهی نشانههایش در وجود انسان و عالَم هستی، در وجود و یگانگی او شک و تردیدی باقی نمیماند که کسی بخواهد اثبات کند؛ بلکه بحث از "شناخت بهتر و بیشتر" اوست.
●- اگر چه در قرآن کریم مباحث استدلالی بسیاری وجود دارد و پیامبران و امامان صلوات الله علیهم اجمعین نیز مباحث استدلالی داشتند، اما اینها همه، افزایش علم است برای "عقل"؛ و گرنه اصل سخن و پاسخ همه آنها برای اثبات این بوده و هست که اساساً جایی برای شک و تردید نیست که کسی بخواهد اثبات کند، آنها به امتهایشان میفرمودند:
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... - رسولان آنها گفتند: «آيا در خدا شكّ است ؟! خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده است ... / ابراهیم علیه السلام، 10»؟! یعنی: زمین، آسمانها و هر چه در آنهاست، گواهی بر وجود و یگانگی او میدهند و شکی باقی نمیماند که کسی بخواهد اثبات کند!
●- پیامبران و امامان علیهم السلام نیز به خداوند سبحان شناخته میشوند و بینهها و معجزات آنها، برای اثبات نبوت خودشان بوده است، نه برای اثبات وجود خدا؛ چرا که حتی کفار نیز به رغم انکارها و تکذیبها و شعارها؛ وجود و یگانگی خدا را قبول داشتند و دارند، اما نبوت ایشان را تکذیب میکردند؛ میگفتند: "خدا هست، اما تو فرستادۀ او نیستی". آنها به خاطر پیروی از هوای نفس و شیاطین درون و برون، پیامبران را تکذیب و مسخره میکند و آنها را با اتهاماتی چون: «سحر شده است – دیوانه است – شاعر است – از کس دیگری یاد گرفته و دروغ میکند که گفتههایش وحی خداست و ...»، نفی و انکار میکردند و میکنند!
*- شاید انسان عاقل، حتی اگر غرض، مرض، عناد و لجاج نیز نداشته باشد، ادعای پیامبری کسی را قبول نکند و اساساً به حکم عقل، این حق انسان است که برای اثبات ادعای نبوت و رسالت، دلیل، برهان، بیّنه و معجزه خواسته بخواهد تا هر کسی خودش را پیامبر نخواند؛ اما به همان حکم عقل، در وجود خدا و یگانگی او شکی نیست، چرا که همه چیز دلیل و گواه بر آن است.
در دعای ابوحمزه ثمالی میخوانید:
«بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ – من تورا به واسطۀ خودت شناختهام! و تو هستى كه مرا به خودت رهبرى مىكنى و به سوى خودت مىخوانى!»
در دعای عرفه از سیدالشهداء علیه السلام که سراسر درس توحید و خداشناسی است، میخوانید:
«وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَيْرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَكَ شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى كُلِّشَىْءٍ فَرَاَيْتُكَ ظاهِراً فى كُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ شَىْءٍ ...»
- و توئى كه معبودى جز تو نيست شناساندى خود را به هر چيزو هيچ چيزى نيست كه تو را نشناسد؛ و توئى كه شناساندى خود را به من در هر چيز و من تو را آشكار در هر چيز ديدم و توئى آشكار بر هر چيز ...»
مرتبط:
●- فهرست لینک پرسشها، شبهات و پاسخهای مرتبط با مبحث "توحید" که در این پایگاه درج شده است.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
آیا اثبات وجود خدا و اثبات یگانگی او وابسته به اثبات درست بودن پیامبری پیامبران و اثبات معجزات آنها و اثبات برحق بودن کتابهای آسمانی پیامبران میباشد؟
پاسخ (نشانی لینک):
https://www.x-shobhe.com/belief/11586.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی