طبق آیات، وسوسه آدم توسط شیطان است؛ اما علت عُجب و خود برتر بینی ابلیس نسبت به آدم علیه السلام چه بود؟ منظورم، عمل عجب او، ناشی از القاء و وسوسه چه کسی بود؟ (تبریز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
تمامی وسوسهها از ابلیس لعین نیست؛ چنان که یک دیوار کوتاه نیز ممکن است کسی را وسوسه کند که از آن بالا رود، یا یک عکس و ...؛ بلکه شیاطین جنّ و انس، در وسوسههای هوای نفس آدمی میدمند.
الف - از آنجا که معنی «عُجب و تکبر» به هم نزدیک است، بسیاری هر دو را به یک معنا میدانند، اما با هم متفاوتند.
●- «عُجب»، صرفاً «خود بزرگبینی» میباشد، صرف نظر از مقایسه با دیگران؛ مانند کسی که به خاطر کسب مدارج علمی، یا برخورداری از ثروت و قدرت، خود را بزرگ میپندارد. شاید کسی، ثروتمندترین فرد در دنیا باشد، اما این ثروت نباید سبب شود که خودش را «بزرگ» ببیند، چرا که هم چنان مخلوق، عبد و فقیر است. او به همین هوایی که تنفس میکند و یا لقمه نانی که میخورد، نیازمند است.
●- «تکبر»، این است که کسی خود را «برتر از دیگران» ببیند؛ لذا حالت تکبر، حتماً پس از قیاس خود با دیگران پیش میآید. «متکبر»، ابتدا مقام و مرتبی برای خود قائل میشود و سپس مقام و مرتبی برای دیگران قائل میشود و سپس این دو را با هم مقایسه میکند و مقام و مرتبت خود را برتر میبیند!
نکته: این که آدم خودش مقام و مرتبت خود را بالاتر ببیند، فرق دارد که خداوند سبحان به کسی مقام و مرتبت والاتری داده باشد. در نظام خلقت، هر کسی جایگاه، نقش، مقام و مرتبتی دارد که برخی از برخی دیگر برترند، چنان که فرمود: «برخی انبیا نیز نسبت به برخی دیگر، فضیلتهایی دارند» - اما هیچ کدام حق تکبر بر یکدیگر ندارند؛ چه رسد به تکبر در برابر خداوند اکبر.
تمرّد ابلیس لعین
آن چه سبب تمرّد ابلیس لعین از اطاعت پروردگار عالم گردید، فقط «عُجب - خود بزرگبینی» نبود، بلکه «تکبر - خود برتر بینی» بود.
خداوند متعال، به محض نافرمانی او را از مقام ملکوتی اخراج ننمود، بلکه ابتدا او را محاکمه نمود تا خودش به علّت تمرّدش اقرار کند:
«قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ» (ص، 75)
- گفت: ای ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقی كه با قدرت خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردی، يا از برترينها بودی؟ (بالاتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!).
این آیه یعنی: خداوند میفرماید: فقط دو چیز میتواند مانع از اطاعت تو (و هر نافرمان دیگری) شود: یکی آن که تکبر نموده باشی و دیگری آن که در مقامی باشی که فرمان من شامل تو نشود!
ابلیس لعین، در مقام پاسخ، «تکبر» بیجهتش را نشان داد و به آن اذعان نمود و گفت:
«قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» (ص، 76)
- گفت: من از او بهترم (برترم، چرا که) مرا از آتش آفريدهای و او را از گِل!
در اینجا بود که فرمان اخراج صادر شد:
«قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (ص، 77)
- فرمود: از آسمانها (و از صفوف ملائكه) خارج شو كه تو رانده درگاه منی.
«تکبر»، ابلیس لعین را کور کرد و به عناد و لجاج کشاند، چنان که در انسانها نیز همین اثر را دارد. در واقع او خواست به خدای خالِقِ خاک، آب، آتش، ملک، جنّ و انسان، بیاموزد که «آتش برتر از گِل است؛ پس تو در این فرمان خطا کردی! لذا من اطاعت نمیکنم!» او به علت «تکبر»، خود را حتی علیمتر از خداوند سبحان دانست.
ابلیس لعین، میتوانست متذکر گردد، به خود آید و بگوید: «الهی! ظَلَمتُ نفسی - خدایا! من نفهمیدم، غفلت کردم، اشتباه کردم، به خودم ظلم کردم، پس تو مرا ببخش»، اما «تکبرش» مانع شد و سبب شد تا به جای استغفار و توبه، به دشمنی و لجاج برخیزد.
اخلاق ابلیسی
تکبر ابلیس لعین سبب گردید که به جای سبحان دانستن خداوند متعال و گناهکار دانستن خود، خودش را مبرا از هر عیب و نقصی (سبحان) بداند و خداوند سبحان را مقصر بنامد، لذا گفت: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي - پروردگارا! حال که تو مرا فریب دادی و گمراه ساختی ...» (الحجر، 39)
ابلیس لعین، این نگاه و اخلاق متکبرانه را به پیروانش تعلیم داده و القا میکند، تا هیچ گاه خود را مقصر ندانند و همیشه علّت غفلت، انحراف، خطا و گناه را در بیرون از خود جستجو کنند و به دیگران نسبت دهند! تا جایی که بشر گمان میکند، هر تکبر، انحراف و خطایی، حتماً علتی بیرونی دارد و میپرسد: «ابلیس را چه کسی وسوسه کرد؟!» و این در حالی است که علت اصلی، خود موجودِ مختار (انسان و جنّ) میباشد؛ تکبر در درون او میجوشد، غفلت از خود اوست، تمرد و عصیان به انتخاب خودش صورت میپذیرد، حسد و دشمنی نیز یک حالت درونی میباشد.
هوای نفس
هوای نفس حیوانی، در همگان وجود دارد و نه تنها بد و مذموم نیست، بلکه لازمۀ حیات جسمانی انسان در زمین میباشد؛ اما باید دقت نمود که خواستههای نفس، طبیعی و حیوانی میباشد؛ لذا افسار نفس باید در در دست و اختیار آدمی باشد و انسان خودش طبق فرمان الهی عمل نماید. اما اگر کسی تسلیم هواهای نفسانی شد، آنجا دیگر هوای نفس خواهش و تمنّا نمیکند، بلکه «امر» میکند؛ یعنی آنقدر فشار میآورد تا آدمی اطاعت کند؛ چنان که حضرت یوسف علیه السلام، در برابر آن کید زنان گفت:
«وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» (یوسف، 53)
- من هرگز نفس خويش را تبرئه نمیكنم (فاقد نفس نیسیتم) كه نفس (سركش)، بسيار به بديها امر میكند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند، پروردگارم غفور و رحيم است.
●- بنابراین، هم ابلیس لعین هوای نفس داشت و هم تمامی جنیّان و انسانها هوای نفس دارند؛ لذا عامل بیرونی هم نباشد، از دورن تحریک و وسوسه میشوند. ابلیس لعین نیز با پیروی از هوای نفس درونی خودش، تکبر ورزید و از اطاعت فرمان حق سرپیچی نمود.
وسوسه
کار ابلیس لعین و تمامی شیاطین جنّ و انس، دعوت به باطل و ترغیب گرایش به آن، با وسوسههای فریبکارانه و فریبنده به انجام میرسد که طرق گوناگونی دارد، مانند: حق نشان دادن باطل - باطل نشان دادن حق - زیبا نشان دادن زشتیها و بالعکس - خیر نشان دادن شرّ و شرّ نشان دادن خیر - لذت نشان دادن گناه و ... .
راه ورود ابلیس لعین و تمامی شیاطین جنّ و انس به درون انسان، فقط نفس حیوانی و آتشین است که آنها بر این آتش میدمند؛ اما کار دیگری از آنها ساخته نیست و پذیرش یا عدم پذیرش دعوت شیاطین جنّ و انس، و پذیرش ولایت آنها، با خود انسان میباشد. (النّحل، 99 و 100)؛ چنان که پذیرش دعوت حق و ولایت الهی نیز به اختیار خود انسان واگذار شده است.
●- بنابراین، انحراف و استکبار ابلیس لعین، درونی بود و لزومی به تحریک و وسوسه بیرونی نداشت؛ و اگر ابلیس لعین و تمامی شیاطین جنّ بمیرند، باز انسانهای شیطان و هوای نفس درونی انسان وجود دارد که به بدی دعوت و امر میکنند و آدمی یا تسلیم هوای نفس خودش و دیگران میشود و یا تسلیم خدا (مسلمان) میشود.
تبری ابلیس از گناهکاران
از آنجا که به انسان عقل، قلب و وحی (علم) موهبت شده و آدمی با قوۀ اختیار خود انتخاب میکند، ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس، در قیامت از منحرفین تبری میجویند و میگویند: «گناهتان را گردن ما نیندازید که میل و انتخاب خودتان بود»
«وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (ابراهیم علیه السلام، 22)
- و شيطان هنگامی كه كار تمام میشود میگويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطی نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما درباره خود كه از قبل داشتيد (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم، مسلماَ ستمكاران عذاب دردناكی دارند.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
طبق آیات، وسوسه آدم توسط شیطان است؛ اما علت عُجب و خود برتر بینی ابلیس نسبت به آدم علیه السلام چه بود؟ منظورم این است که عمل عجب او، ناشی از القاء و وسوسه چه کسی بود؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/etc/12579.html
- تعداد بازدید : 265
- 18 اردیبهشت 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون