رشتۀ من هنر است. کتابهایم با کتب مذهبی فرق داره. بیشتر نمایشنامههای خارجی و از این دست هست، آیا مطالعه اینها، منو به خدا نزدیک میکنه و آیا ثواب داره؟ + صوت (8:45 دقیقه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
«ثواب» یعنی چه؟ باید صواب (کار درست و نیکو) به انجام برسد تا به ثواب (نتیجه و پاداش نیکو) برسد.
فقط به کتابهای درسی بسنده نکنید؛ طبیعت خودش یک کتاب سراسر هنر است - داستان زندگی انسانهای کامل، از انبیاء و اولیای الهی گرفته، تا پیروان و از جمله جانبازان، شهدا و خانوادههای ایثارگر آنها، زیباترین و البته سازندهترین رُمانهاییاند که حقیقت و واقعیت دارند و برای بشریت به نمایش گذاشتهاند.
حکایت:
دوستی میگفت: در برههای پیش از انقلاب مُد شده بود که هر کسی برای روشنفکر نشان دادن خودش، یک جلد کتاب بینوایان یا کلبۀ عمو تُم را زیر بغل بزند و به همگان نشانی دهد، تا بگویم «من هم بله!» من جوان بودم و کتابهای دینی و نهج البلاغه را بسیار میخواندم. روزی مادرم برای آن که تک بُعدی نباشم و ...، کتاب بینوایان، اثر ویکتور هوگو، نویسندهی معروف فرانسوی را به من داد و گفت: «در کنار آنها این را هم بخوان و نظرت را بگو».
کتاب را به فرمودۀ مادر خواندم و گفتم: چه اثر فاخری، حتی برگردان (ترجمهاش) نیز زیباست، ادبیاتی زیبا و داستانی زیبا و اخلاقی دارد که البته همه دروغ و خیالی است، در حالی که تمامی این زیباییها و بسیار بالاتر از آن را در زندگی امیرالمؤمنین، خانم فاطمه زهراء سایر اهل بیت، حضرت خدیجه کبری و زینب کبری و ... علیهم السلام میخوانیم که واقعیت دارند.
علم
عِلم، تجلی علمِ علیم است و آن چه دانشمندان از علم بدان دست مییابند، کشف علم است، نه این که آنها علمی را خلق میکنند و به وجود میآورد.
عالَم، یعنی جمع نشانههای الهی، و عالِم کسی است که نشانههایی از این عالَم را شناخته است.
امروزه، غربیها به این نتیجه رسیدهاند که «علم، یعنی نشانهشناسی»؛ اما خداوند متعال در قرآن کریم، از ابتدا به ما آموخت که هر چه هست، «آیه - نشانۀ» من است و اگر خوب به آنها توجه کنید، شما را به سوی من هدایت میکنند.
- و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهای شماست، در اين نشانههائی است برای عالمان.
هنر
برخی گمان دارد که «هنر» به کارهایی که تحت عنوان «هنر» انجام میپذیرد، مانند: شاعری، داستاننویسی، مجسمهسازی، بازیگری، موسیقی و ...؛ اما هنر در واقع «زیباشناسی» است و البته شناخت باید درست باشد و جهت درست بدهد.
بیتردید، طبیعتگراها [مادهگرایان]، مصادیق زیبایی را فقط در طبیعت میبینند؛ مانند زیبایی شِکل، رنگ، صدا ... و آنها را نیز مانند یک عکس، بریده از قبل از بعد میبینند؛ اما خداگرایان، میدانند که زیبایی (جمال) نیز تجلی (جمیل) میباشد؛ لذا نه فقط زیباییهای معنوی را که بسیار عظیمتر و زیباتر میباشند میبینند، بلکه زیبایی طبیعی را نیز معنوی میبینند و راه مییابند.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که در به چرا بردن دامها برای شما زیبایی قرار داده است: «وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ - و برای شما در آنها زیبایی هست» (النّحل، 6) و ممکن است هنرمندی صحنهای از این زیبایی را در نقاشی روی بوم یا فیلم، به تصویر بکشد، اما حق تعالی در ادمه میفرماید که بصیر باشید و با دیدن این منظرۀ زیبا، بفهمید که «إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ - همانا پروردگار شما، مهربان و رحیم (وجود بخش) است» (النّحل، 7)
بنابراین، مهم است که هنرمند، به زیباییهای مادی و معنوی، چگونه نگاه کند و خروجی این دریافت و شناختش چگونه است؛ و البته باید به هدف از خروجی نیز دقت داشته باشد، که آیا فقط یک انفعال طبیعی در برابر یک نبوغ ذاتی است - آیا برای خوشایند و تعریف مردم است - آیا برای کسب درآمد است - یا این دادۀ الهی، تکلیفآور است و او در برابر هنرش، متعهد است.
امام خمینی رحمة الله علیه میفرمایند: «هنر دمیدن روح تعهد در کالبد انسانهاست».
علامه جعفری رحمة الله علیه، برای هنر سه قطب تعریف میکند که قطب اولش یک احساس خاص درونی است و از سنخ خیالات نیست - قطب دومش «کارگاه مغز و روان (و با یک نظر هویّت نفس آدمی) است که هنگامی که احساس و فعّالیت هنری مانند چشمه سار زلال به جریان افتاد از مختصّات کارگاه مغز و روان به همراه کیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمی توجیه گشته و آماده بروز در صفحه جامعه میشود.» و میافزاید: «احساس نبوغ به کار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حرکت در کارگاه مغز و روان) آلوده به کثافتها و موادّ مضرّ میشود.»
کتابها
متأسفانه، نه فقط در بارۀ هنر، بلکه بیشتر کتابهای موجود در «انسان شناسی - جامعه شناسی - روانشناسی - رفتار شناسی - علوم سیاسی و ...» و به طور کلی «علوم انسانی» که حتی در دانشگاهها تدریس میشود؛ همان کتب غربیها میباشد که اساساً انسان را نشناختهاند و از این موجود عظیم و پیچیده که به قول امیرالمؤمنین علیه السلام، عالَمی در او پیچیده شده است، به غیر بُعد حیوانیاش را نشناختهاند و از انسان به غیر از «حیوان دوپا - حیوان راست قامت - حیوان با شعور بیشتر - حیوان اجتماعی و حیوان ابزار ساز - حیوانی که سخن میگوید و ...»، تعریف دیگری ندارند!
●- اما، باید به این مهم توجه داشته باشیم که «ارزش مطالعه»، چه تلاوت آیاتی از قرآن مجید باشد - چه مطالعۀ احادیث - چه مطالعه کتب علمی در علوم گوناگون - چه کتب هنری مانند شعر و رُمان و ... نیز به اهداف اولیه و هدف غایی بستگی دارد؛ کسی که در رشتهای کتاب میخواند تا مدرکی بگیرد، فرق دارد با کسی که آن کتاب را برای ارتقای سطح دانش و بینش خود میخواند - و کسی که فقط خودش را هدف گرفته، متفاوت است با کسی که نسبت به جامعه، احساس تکلیف، مسئولیت و تعهد میکند و میخواهد علم و هنرش، خروجیهای سازندهای داشته باشند - و کسی که خروجیهای خوب و سازنده را برای دنیا میخواهد، فرق دارد با کسی که هدف غایی او، رشد و کمال خودش و سایر مردمان، برای ارتقای مراتب وجود در جهت قرب إلهی میباشد.
●- بنابراین، مطالعۀ هر کتابی، به شرطی که اولاً باطل، مبتذل، گمراه کنند و مبتذل نباشد، ثانیاً لازم و مفید باشد و ثالثاً برای ارتقای علم و شکوفاتر شدن استعدادها باشد و رابعاً در راه خدا و برای خدا باشد، صواب است و ثواب دارد؛ و البته باید دقت نمود که مطالعه در یک زمینه، آدمی را از مطالعات واجبتر و لازمتر باز ندارد.
●- بیتردید، هر کتابی به قصدی نوشته شده و پیام خودش را دارد. کسی نمیتواند با مطالعۀ کتب شیمی، فلسفه یا اخلاق بیاموزد، یا با مطالعه کتب ریاضی، ادبیات بیاموزد ...؛ لذا علوم و معارف دینی را باید از کتابهای مربوطه آموخت.