اخلاق از قرآن مجید / 78 - مؤمن میکوشد تا در ابعاد نظری و عملی، حتی یک لحظه و ذرهای، برای خداوند سبحان شریک قائل نشود.
اعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (الکهف، 110)
- بگو من فقط بشری هستم همچون شما (امتيازم اين است كه) به من وحی میشود كه معبود شما تنها يكی است، پس هر كس اميد لقای پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد، و كسی را در عبادت پروردگارش شريك نگرداند.
***
"شرک"، به معنای جایگزین نمودن نیست، بلکه به معنای "سهم قرار دادن" میباشد. اگر کسی به صورت اعتباری مالک تمام سهام یک ساختمان، ملک، باغ، مجموعۀ تجاری و ... باشد، میگویند: «مالکش اوست»، اما اگر صد در صد مالکیت را به ده هزار سهم تقسیم کنند و دیگری فقط مالک یک سهم هم باشد، به تمامی سهامداران "شریک" گفته میشود.
بنابراین، «شرک» به معنای انکار و تکذیب نیست، بلکه یعنی سهیم بودن یا سهیم قلمداد نمودن دو یا چند نفر در مالکیّت و ربوبیّت (صاحب اختیاری و تدبیر امور).
در معارف اسلامی، «شرک» در برابر «توحید» قرار دارد. توحید همانگونه که از واژهاش پیداست، سخن از «وحدت» دارد، و «شرک» سخن از چندتایی دارد.
تمامی انبیا و رسولان الهی علیهم السلام فرستاده شدهاند تا انسان را از تمام «شرک» به تمام «توحید» دعوت و هدایت نمایند؛ خواه در بُعد نظری و اعتقادی باشد و یا عملی.
خداوند منّان، ممکن است هر گناهی را ببخشد، اما «شرک» را نمیبخشد؛ چرا مشرک از جرگۀ موحدان خارج شده است، حتی اگر سر سوزنی شرک بورزد؛ مضافاً براین که مشرک، به خداوند سبحان افترایی میبندد که افتراهای دیگر را به دنبال دارد و در نتیجه او را «سبحان - مبرا و منزه» نمیبیند:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا» (النساء، 48)
- خداوند (هرگز) شرك را نمیبخشد! و پائينتر از آن را برای هر كس بخواهد (و شايسته بداند) میبخشد، و آن كس كه برای خدا، شريكی قرار دهد، افترا و گناه بزرگی مرتكب شده است.
از اینرو، نه تنها فرمود: «کفر نورزید»، بلکه فرمود: «از شرک دوری کنید و به همراه او، دیگری را إله ندانید و نخوانید:
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
- و با الله، إله (معبود) ديگری را مخوان؛ إلهی جز او نيست؛ جز وجه او همه چيز نابود شونده است. فرمان از آن اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
وسیله جستن شرک نیست
وهابیت انگلیسی، برای دور کردن و قطع ارتباطات مسلمانان با اهل عصمت علیهم السلام، مدعی شدند که «توسل شرک است»؛ در حالی که خود برای هر امری، متوسل به کفار و مشرکان میگردند و این اسلام انگلیسی و امریکایی است که عین شرک میباشد!
آدمی هیچ کاری را نمیتواند بدون توسل به وسائلش به انجام برساند؛ لذا خداوند سبحان به بندگان مؤمنش فرمود که در حرکت کمالی به سوی او، وسیله بجویید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائدة، 35)
- ای كسانی كه ايمان آوردهايد! پرهيزگاری پيشه كنيد و وسيلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
منتهی وسیله باید متناسب با هدف باشد و هدف خود وسیله را نشان میدهد؛ چنان که کسی برای کسب علم، ورزش یا خوردن را وسیله قرار نمیدهد. خداوند سبحان خود وسایل رشد، کمال و قرب به خودش را معرفی نموده و در اختیار قرار داده است.
«شرک»، هدف نهایی قرار دادن است - «شرک» استقلال در وجود و تأثیر قائل شدن است - «شرک»، إله، معبود و محبوب غایی دانستن کسی یا چیزی به غیر از خداوند سبحان میباشد.
اقسام شرک
«شرک» را به موضوعاتی تقسیم نمودهاند، مانند: شرک در الوهیت، خالقیت، ربوبیّت، شرک جلی و شرک خفی - شرک در عقیده و شرک در عمل و ...؛ اما واقع این است که هر گونه شرکی، به هر مقداری، «شرک» است و انسان را از جرگۀ بندگی موحدانه و خالصانه، دور میسازد و مانع از رشد، کمال و رسیدن به سرمنزل مطلوب میگردد.
شرک، در برابر ایمان است
«ایمان» یعنی آدمی خود را در به واسطۀ کسی یا چیزی، در امنیت کامل ببیند و مؤمنان خود را در قلعه و چارچوب ایمان به خداوند واحِد و اَحد در امنیت کامل میبینند.
بنابراین، اگر کسی یا جامعهای گمان نمایند که نظامات سلطه و قدرتهای مستکبر و طاغوتی - ثروت - قدرت - شهرت یا هر چیز دیگری به آنها امنیت میبخشد، دچار شرک شدهاند.
بیشتر مؤمنان نیز شرک میورزند
«وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف علیه السلام، 106)
- و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار میدهند.
حضرت امام صادق علیه السلام، در تفسیر و شرح و مصادیق این آیۀ کریمه فرمودند:
«مقصود آن است که فردی بگوید: اگر فلانی نبود، به چنینوچنان دچار میشدم و یا اگر فلانی نبود، اهل و عیالم از دست من میرفتند. مگر نمیبینی که وی برای خداوند، شریک و انباز قرار داده که به او روزی میدهد و بلا و مصیبت را از او دور میکند».
راوی گوید: به امام عرض کردم: «برخی چنین میگویند: اگر لطف و مرحمت الهی بر من نبود و فلانی را به کمکم نمیفرستاد، هلاک میشدم؛ این چنین تعبیری چه حکمی دارد»؟ امام فرمود: «مشکلی در آن نیست». (وسایل الشیعه، ج۱۵، ص۲۱۵)
متأسفانه در گفتارها رایج است که حتی مردم موحد، مسلمان و مؤمن، به یک دیگر میگویند: «اول خدا، بعد هم شما - پس از خدا امیدم به شماست - او را پس از خدا به شما سپردم و ...»! اینها همه مصادیق «شرک» میباشند.
●- اخلاق (موضع نظری و عملی مؤمن)، چنین است که در عین استفادۀ بهینه از نعمات الهی، توسل به وسایل مربوط به هر امری، تعامل با یکدیگر و ...؛ میکوشد تا بندگیاش برای خداوند سبحان، خالصانه باشد و در هیچ امری و به هیچ مقداری، برای او شریک قائل نگردد. همین توجه و تلاش، خود از مصادیق عبادت خالصانه میباشد.
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» (البیّنه، 5)
- و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند و در حالى كه [از شرک] به توحيد گرویدهاند، دين [خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زكات بدهند و دين [ثابت و] پايدار همين است.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
- تعداد بازدید : 276
- 25 شهریور 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اخلاق سوره کهف