ایکس – شبهه: در جامعه و فرهنگی که سن ازدواج ده تا پانزده سال افزایش یافته و دختر به جای ازدواج در بین هجده تا بیست سالگی، بین 25 تا 30 سالگی آماده ازدواج میشود و بالتبع خواستگار مناسبی ندارد و پسر نیز به جای 22 تا 25 سالگی، از 28 سالگی تا 35 سالگی به فکر ازدواج میافتد و عواقب سوء این تأخیر را در عقبه دارد، سخن از سحر، جادو، بسته شدن بخت و ... کمی ثقیل و بسیار غیر منطقی است.
امروزه به هر کس که ازدواجش دیر شده و یا خواستگاریهایش به انجام نمیرسد، القا میکنند که لابد سحر شدهای(؟!) البته ما وجود سحر و جادو را نفی نمیکنیم، اما چنین نیست که گمان کنیم بیش از 70% جوانان و به ویژه دختران این مملکت سحر و جادو شدهاند.
بدیهی است که هر پدیدهای معلول عللی میباشد و وقتی سلسله علل جمع شد و علت تامّه پدید آمد، معلول نیز یقیناً پدید میآید. پس، وقتی از یک سو دختر تا 25 سالگی گفت میخواهم درس بخوانم - پسر تا 25 سالگی بچه محسوب شد - مهریه ضمانت خوشبختی و آتیه دختر شمرده شد – متقابلاً جهیزیه سنگین به عنوان آبرو و حیثیت خانوادگی دختر و اعتبار او نقشآفرینی کرد - مدرک تحصیلی، ملک و خودروی شخصی و شغلی مناسب و پردرآمد به عنوان اولین شاخصههای یک پسر مناسب در نظر گرفته شد ...، و از سوی دیگر دختران و پسران خود را در خیابانها به صورت رایگان به یک دیگر عرضه کردند و دوست شدن امری طبیعی و متداول به نظر آمد، نقش ایمان، تقوی و عفت کمرنگ شد و تقلید از فرهنگ هندوها، ترکیهها، عربها و در نهایت غربیها (البته آن هم فرهنگ فیلم)، جایگزین فرهنگ دینی و ملی شد، بدیهی است که نه تنها سنّ ازدواج عقب میافتد، بلکه ازدواج امری غیر طبیعی - که البته گریزی از آن نیست - در نظر میآید و یک دهم تا حتی یک پنجم ازدواجها (در شهرهای بزرگ) نیز به طلاق میانجامد.
این همان «سحر و جادوی» بزرگ دجالیسم است که بر زندگی جامعه و جوانان سایه افکنده است و باید این طلسم شکسته شود.
البته، چون به نظر کار سختی میآید و مستلزم تجدید نظر در انحرافات فکری، فرهنگی، رفتاری، اخلاقی و اعتقادی است، اغلب دوست دارند که گمان کنند: «خیر، چنین نیست، بلکه یک بدخواه بیکاری در گوشهای نشسته است و وِرد مینویسد و مدفوع نوزاد شیرخوار را با موی بدن الاغ و استخوان مردهای در گورستان مخلوط میکند تا او را سحر کرده و بختش را ببندد!»، بدیهی است که این عده دوست دارند به جای تفکر، تعقل، تدبر، بصیرت، تقوا، توکل و ...، یکی دیگر متقابلاً وِردی به آنها بدهد تا بختشان باز شود. بالاخره گفتن چند تا وِرد و یا حمل کردن یک تکه کاغذ یا سوزاندن چند شیء بیارزش، بسیار راحتتر از تفکر و تعقل و تقواست.
از این رو شاهدیم در عصری که برخی گمان میکنند ادای بیدینی درآوردن نوعی روشنفکری است، بازار اعتقاد به سحر و جادو و بالتبع دکّان رمالهای حقهباز، بسیار گرم است و حتی به اصطلاح مدعیان روشنفکری بیشتر به آنها رجوع میکنند تا معتقدین و مقیدین به دین.
در هر حال اگر باز کسی گمان میکند که خیر، الا و لابد سحر شده است، دعای «صیفی صغیر» که در مفاتیح الجنان، پس از دعای جوشن صغیر درج شده است و باطل کننده کلیهی سحرها میباشد را بخواند (البته نه به صورت وِرد، بلکه با تأمل در معنا و مفهوم)، در تلاوت قرآن و به ویژه معوذتین استمرار ورزد، نماز اول وقت بخواند، ادب و احترام و محبت والدین را پیشه کند، دعا و توسل داشته باشد و صدقه دهد، تا خیالش راحت شود که دیگر سحر و جادویی در کار نیست.
کلمات کلیدی:
گوناگون دعا سحر