در خصوص ماهیت سحر، شعاع تآثیر آن، تفاوتش با معجزه و نیز شعبده و علت حرام بودنش توضیح دهید. (دکترا/تهران)
ایکس – شعبه:
معجزه، به معنای امر و فعلی است که به جز فاعل، دیگران از انجام آن یا مثل آن عاجز باشند. علم و قدرتی است که از سوی خداوند حکیم، به صاحب معجزه عطا میگردد تا دلیل بر نبوت گردد. معجزات الهی مشخصههایی دارند که از آن جمله عبارتند از: حتماً موهبتی از ناحیه خداوند حکیم است - مبتنی بر علم و قدرت الهی میباشند - حقیقت و واقعیت خارجی دارند، نه این که در توهم و خیال متصور شوند - متناسب با شرایط زمان و باطل کنندهی اعتقادات خرافی هستند - موجب تذکار، روشنگری و هدایت هستند ... - و یقیناً هیچ کس نمیتواند مثل آن را انجام دهد، مگر این که باز موهبت الهی باشد، هر چند که معجزه نیز خارج از چارچوب و قواعد نظام علّی و معلولی حاکم بر عالم خلقت نمیباشد.
شعبده، فقط نوعی تر دستی است، نوعی سرعت عمل است، انجام اموری است که همگان میتوانند انجام دهند، اما آن مهارت را در سرعت انجام ندارند، لذا برایشان جالب یا حتی عجیب به نظر میرسد، و گاهی نیز با ابزار یا روشهایی که پشت پرده است انجام میشود. مثلاً یک نفر را در جعبهای میگذارند و در جعبه را میبندند و چند شمشیر در آن فرو میکنند، در حالی که فردِ داخل آن، از در پشتی یا پایینی خارج شده است و وقت بیرون کشیدن شمشیرها دوباره در آن جعبه قرار میگیرد.
اما سحر، یک امر خیالی و توهمی است، حقیقت و واقعیت خارجی ندارد و با تسلط و تصرف در چشم یا وهم و خیال بیننده صورت میپذیرد، لذا فریب، اغفال و باطل است. مثلاً ساحر نشان میدهد که از دیواری به ضخامت دیوار چین رد شد، یا سر کسی را برید و دوباره سرجایش گذاشت و ...، خوب معلوم است که این اتفاقات شدنی نیست و حقیقت و واقعیت خارجی ندارد، بلکه تصرف در چشم و خیال بیننده شده است. چنان چه نقل شده کسی در مجلسی چنین سحری انجام داد تا اسلام را تکذیب و کهانت را تبلیغ و خودش را مطرح کند، و مؤمنی نیز گردن او را زد و گفت حال اگر میتوانی برگردان سر جایش! چون این دیگر واقعیت است، وهم و خیال نیست و برگرداندن نیز ممکن نیست.
مقام معظم رهبری: «معجزه عبارت از: ارائهی یك حقیقت و یك واقعیتی است، كه بیننده، از آن واقعیت فقط خود آن پدیده را میبیند و از علل آن خبر ندارد و لذا قادر بر این نیست كه آن علل را بشناسد. اما سحر، ارائه یك خیال و یك توهم است كه به صورت واقعیت نشان داده میشود. مثلاً: در قضیه حضرت موسی (ع) كار حضرت موسی این بود كه عصا را میانداخت و آن عصا به اذن الهی تبدیل به اژدهای حقیقی میشد. این معجزه البته یك علتی هم دارد و همانطور كه گفتیم: نظام علیت بر او حاكم است، منتها چگونگی این علت را ما نمیشناسیم» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، جلسه بیست هفتم تفسیر قرآن کریم)
خداوند متعال در قرآن کریم، به این فریب تصریح نموده و در شرح حال حضرت موسی علیهالسلام و ساحران دربار فرعون، میفرماید: آنان ریسمانهایشان را انداختند و سحر کردند و در نتیجه چنین به تخیّل آمد که جان گرفته و میجنبند. دقت کنید که میفرماید به «تخیّل» آمد، نه این که واقعاً چنین شد، یعنی تصرف در قوهی خیال بیننده و مخاطب:
«قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیهُمْ یخَیلُ إِلَیهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى» (طه، 66)
ترجمه: (موسی) گفت [نه]، بلكه شما بیندازید؛ پس ناگهان ریسمانها و چوبدستىهایشان بر اثر سحرشان در خیال او [چنین] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند.
از آنجا که نه معجزه، نه شعبده و نه سحر، خارج از علم، نظام و قوانین حاکم بر عالم هستی صورت نمیگیرند و پایهی همهی آنها شناخت «نظام علّی و معلولی» است، پس سحر نیز بدون اسباب و توسل به نظام علّی و معلولی و نیز به کارگیری ابزار صورت نمیپذیرد، منتهی گاهی اسباب از محسوسات هستند که ساحر با تمرین و ممارست و سرعت توانسته کاری انجام دهد، گاه اسباب غیر محسوس هستند (مثل ارتباط با شیاطین و اجنّه) و گاهی نیز اسباب روحی و روانی سبب میگردد تا او بتواند تا حدودی از چیزی که برای مخاطب در غیب است، با خبر شده و خبر دهد.
الف – در سوره بقره میخوانیم که سحر «کفر» است. اگر کسی به «سحر» اعتقاد بیاورد، یعنی باورش این باشد که سحر «مستقلاً» امکان و قدرتی است که میتواند تأثیر در عالم وجود داشته باشد، به «کفر اعتقادی» مبتلا شده است، و اگر کسی چنین اعتقادی نداشت، اما در عمل به سحر روی آورد، دچار کفر عملی گردیده است.
ب – سحر را که از علوم غریبه محسوب میگردد، شیاطین کافر به انسانهای مساعد یاد میدادند، پس تعلیم ترویج کفر اعتقادی و عملی است. در نقطه مقابل ملائک نیز به برخی از انسانها سحر را تعلیم میدادند، اما ابتدا متذکر میشدند که این جهت مسلح شدن تو مقابل ساحرهاست و مراقب باش که کافر نگردی؛ هر چند که عدهای از این آموزهها سوء استفاده میکردند (و میکنند)، چنان چه حتی عدهای از آموزههای وحی در قرآن کریم نیز سوء استفاده کرده و میکنند.
ج – در قرآن کریم همه این معانی در یک آیه بیان شده است. از یک سو میفرماید که شیاطین تعلیم سحر را میدادند و سلیمان هیچ گاه کافر نشد، یعنی از آنها کسب چنین علمی ننمود و بر عکس آن چه یهودیان مدعی بودند، مُلک و سلطنت او بر جنّ و انس به خاطر تسلط بر سحر شیطانی نبود، بلکه اراده و موهبت الهی بود و از سوی دیگر میفرماید که ملائک نیز این علم را با تذکرات لازم، جهت مسلح شدن در مقابله با ساحرین تعلیم میدادند. مضافاً بر این که تصریح دارد اغلب ساحرها از این حربه برای ایجاد اختلاف بین همسران سوء استفاده میکردند، چنان چه امروزه نیز چنین است:
«وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ» (البقره، 102)
ترجمه: و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنتسليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر آنكه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مىآموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مىآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمىرسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند اگر مىدانستند.
د- شعاع تأثیر سحر نیز به میزان و عمق جهالت مخاطب بستگی دارد. اگر او عالم، هوشیار، بصیر و مؤمن باشد، سحر تأثیر ندارد، از یک سو قوه خیال، واهمه و نگاهش مغلوب و مسحور نمیگردد و از سوی دیگر اگر سحر بسیاری قوی بود، با یک «بسم الله الرحمن الرحیم» یا یک تلاوت معوذتین و یا یک دعا باطلش میگرداند، اما اگر جاهل، زودباور، سطحیبین، احساسی، اهل معصیت و گناه بود، سحر سریعاً بر او غالب میشود، لذا شاهدیم که این قبیل افراد مایهی گرمی بازار ساحرها و رمالها میگردند، به ویژه در مسائل خانوادگی.
مضر و غیرنافع بودن سحر
آیت الله جوادی آملی: «دنباله بحث این است که ﴿وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنْفَعُهُمْ﴾؛ اینها چیزی یاد میگیرند که به حال اینها زیانبار است، چون همه اینها مفلوکاند. حرف قرآن کریم این است که ﴿وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ ؛ هرگز ساحر به مقصد نمیرسد. او اهل فلاح و رسیدن نیست؛ او در دام سحر مبتلاست. سحر نه تنها برای جامعه نافع نیست برای ساحر هم زیانبار است؛ فرمود: چیزی که به حال اینها ضرر دارد یاد میگیرند، هرگز ساحر به مقصد نمیرسد: ﴿لا یفلح السّاحر حیث أتیٰ﴾ آنها میگفتند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی﴾ ؛ فرعون و آلفرعون سحره را جمع کردند، گفتند: هر کس در این میدان مسابقه پیروز شد، برتر است. شعارشان این بود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَیٰ﴾.
شعار موسای کلیم و آلموسیٰ این بود که ﴿وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ ؛ ساحر هرگز اهل فلاح و رستگاری نیست. در این کریمه هم فرمود: ﴿وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنْفَعُهُمْ﴾؛ نه تنها نافع نیست، بلکه زیانبار است اصولاً سحر برای همه ضرر دارد آن مثل سمّ است، اصل سم برای همه ضرر دارد، آن علم است که نافع است، نه خود سمّ. انسان عالم سم است که سم نخورد و سم نخوراند. عالم سحر است که سحر نکند و مسحور نشود وگرنه خود سحر جز ضرر چیز دیگر نیست و خود ساحر جز در خسران در چیز دیگر نیست.» (تفسیر آیات سوره بقره)
- تعداد بازدید : 2129
- 13 شهریور 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون سحر