بررسی نقش و اثر "گفتن"، با تأملی در آیات قرآن کریم و ... / جایگاه و اهمیت "گفتن"، مستقل از باورها، مواضع و عملکردها میباشد.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج. - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ
سلام دوستان؛
آیا تا به حال به نقش و اثر "گفتن"، در هر موضع یا عمل اعتقادی، سیاسی، فردی و اجتماعی دقت نمودهاید؟
●- انسان، نسبت به هر موضوعی، ابتدا یک شناختی به دست میآورد که این کار "عقل" است که باید به نور "علم" ببیند و بشناسد. پس از حصول شناخت، از آن موضوع فهمی میکند و به تناسب آن فهم، باوری در او ایجاد میشود که سبب گرایش مثبت یا منفی او میگردد، که این هم کار "قلب" است؛ و پس از اعتقاد، باور و گرایش قلبی، برای رسیدن حرکت میکند، از یک سو زمینه را برای پیشرفتش مساعد مینماید و از سویی دیگر سعی در کنار زدن موانع میکند که این هم کار "عمل با اعضا و جوارح" میباشد. امادر این میان "گفتن"، در عین حال که خودش عملی با اعضای و جوارح است، جایگاه و نقش جداگانهای دارد.
به عنوان مثال: فرض کنید که پسر جوانی، دختری را دید و بر اساس توجه به نکات لازم، او را برای ازدواج مناسب شناخت؛ خب این کار فکر و عقل اوست – پس از مدتی در دلش احساس علاقه، محبت و عشق به او ایجاد شد؛ خب این نیز کار قلب اوست – در عمل نیز کم و بیش به او نشان داد که چنین توجه و علاقهای نسبت به او دارد؛ این هم کار عمل اوست – اما، اگر جلو نرود، خواستگاری نکند، نگوید و اظهار علاقه و تصمیم ننماید ... انتظار دارد چه اتفاق خاصی رخ دهد؟!
مثال توحیدی:
مثال دیگر را از مهمترین اصل اعتقادی و با استناد به قرآن مجید بیان نماییم.
گام نخست در توحید، خداشناسی است که این کار "عقل به نور علم" میباشد. آیا این مقدار کافیست؟ خیر، ابلیس لعین نیز خدا را میشناخت و خوب هم میشناخت؛ پس گام دوم، اعتقاد و ایمان به توحید میباشد که این کار "قلب" است. اما اعتقاد، باور، ایمان و محبتی که در لوح قلب نگاشه شده و همانجا مخفی بماند، به هیچ دردی نمیخورد، پس حتماً باید ظهور و بروز داشته باشد که این کار "عمل" است، چنان که همیشه « آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ » با هم آمده و تمامی احکام نیز دستورات عملی، برای ایجاد قابلیت رسیدن و تقرب هر چه بیشتر به همان معروف عقل و معشوق قلب میباشد.
بگو (قل):
اما در عین حال، یک فصل مستقل دیگری باز شده و یک امر مجزایی آمده تحت عنوان «قُل = بگو»! پس باید به جایگاه، اهمیت و نقش آن توجه نمود.
انسان عاقل و فهیم، با عقلش خدا را شناخته است و با قلبش به او ایمان آورده است و با اعضا و جوارحش، اوامر فردی و اجتماعی او را در عبادات به جای میآورد؛ خب باید کار تمام باشد، اما میفرماید: خیر، کار تمام نیست، بلکه « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ – بگو اوست اللهِ یگانه» - یا میفرماید: «قُولوا لا إله الاّ الله تُفلِحُوا – بگویید: "لا إله الاّ الله – الهی جز الله نیست" تا رستگار شوید».
نکته:
فرض کنید که مردم، حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام را دیدند و ناظر تمامی مواضع و عملکردهای او گردیدند. دیدند که بتشکنی میکند – هجرت مینماید – کعبه را بنا میکند – برای قربانی فرزنش نیز تردید و تأملی به خود راه نمیدهد – بسیار خوش اخلاق و مهربان است – به تنهایی سر سفره نمینشیند و خدای خود را عبادت و بندگی میکند. خب بادیدن اینها چه شناختی حاصل میشود، جز این که بگویند: «چه آدم خوب، فاضل، خوش اخلاق، مصمم و دلرحمی»؟! و این شناخت که کم و زیادش در مورد دیگران (وَالَّذِينَ مَعَهُ) نیز پیش میآید، چه ویژگی خاصی دارد که او را الگوی الهی برای بشر نماید: « قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ ... / الممتحنة، 4»؟ از این رو به او میفرماید: «بگو»؛ چه بگوید:
« قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » (الأنعام، 162)
ترجمه: بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.
« قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ * قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي » ()
ترجمه: بگو: «من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم * و مأمورم که نخستین مسلمان باشم! * بگو: «من اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم!» * بگو: «من تنها خدا را میپرستم در حالی که دینم را برای او خالص میکنم.
این بیان (گفتن) است که حکمت را روشن نموده و جهت و سمت و سو را مشخص مینماید و دیگران را بیدار، آگاه، بصیر و همسو مینماید.
گاهی تنها کار، همان گفتن است:
گاهی جز گفتن، هیچ کار دیگری از انسان ساخته نیست و کار اصلی نیز همان "گفتن" میباشد.
فرض کنید مؤمنی بخواهد حمد خداوند با عظمت و سبحان را به جای آورد و به دیگران نیز متذکر گردد که "حمد مخصوص خداوند باریتعالی میباشد"، خب او چه میتواند بکند، جز این که بگوید الحمد لله؟! لذا فرمود: « قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ / النّمل، 59» - یا کسی بخواهد در مقابل ادعاها، دعوتها و تهدیدهای کفار، رسماً و علناً اعلام مواضع نماید، پس فرمود: « قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ / الکافرون» - یا بخواهد از شر تمامی دشمنان جنّ و انس و وسوسهها و فتنهها و آسیبهای آنان که هیچ کدام را نمیشناسد و نمیداند، به خدا پناه ببرد، چگونه این کار را انجام دهد، لذا فرمود: « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ... مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ». – یا همین طور است حال و کار کسی که دیگر راهکاری ندارد و مضطر شده است، بنابراین جز خواندن خدا و خواستن از او به "دعا = گفتن"، کار دیگری از دستش بر نمیآید؛ و خدا هم راجع به چنین مضطری که دیگر هیچ امکان و وسیلهای ندارد و فقط میتواند بخواند و بخواهد، فرمود: « أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ ... / النّمل، 62»
نقش و اثر گفتن:
بیتردید، "گفتن"، نه تنها بر سه اصل دیگر «شناخت عقلی – باور قلبی و رفتار عملی، اثر می
گذارد، بلکه جوّ، محیط و جامعه را آگاه میکند و زمینه را برای امکان تحقق فراهم میسازد. حتی باطل نیز با "گفتن" در قالب نظریه، اعلام مواضع، شعار، تهدید، تحمیق، اهانت و ...، زمینه را برای انجام کارهایی در جهت تحقق اهدافش مساعد مینماید.
باید بگویی: «لا إله الاّ الله» تا به رستگاری در دنیا و آخرت برسی – باید شهادتین را بگویی تا مسلمان شوی – باید شناختها، عقاید، عملکردها و حکمتها و چراییهایش را بگویی، تا دیگران نیز آگاه، هوشیار، بصیر و همراه شوند. آیا این همه رسانه، جز برای "گفتن" است؟!
بگو: «مرگ بر امریکا» - نگو: «مرگ بر امریکا»:
اینک نقش و اثر "گفتن" را در عرصه سیاست و حکومت بررسی کنیم.
شعار "مرگ بر امریکا"، یا انگلیس، اسرائیل و هر حاکمیت باطل و ظالم دیگری، از اصلیترین شعارهای مردم انقلابی مسلمان و غیر مسلمان ایران میباشد که البته اکنون جهانی نیز شده است. دیربازی است که یک عده نیز میگویند: «نگویید مرگ بر امریکا» و هزاران بهانه و توجیه و ... برای آن میآورند. اما مگر این گفتن که به حسب ظاهر فقط لفظ است، چه جایگاه، نقش و اثری دارد؟
●- بدیهی است که وقتی امریکا، انگلیس و اعوان و انصارشان به صورت رسمی و علنی، با ما دشمنی میکنند، نمیتوانند بگویند: «آنها را دشمن نشناسید (کار عقل)»، چرا که این دعوت علنی به حماقت و بلاهت است و البته پذیرفته نخواهد شد.
●- هم چنین نمیتوانند به رغم این همه ظلم و جنایت در حق کشور و ملتها، بگویند: «آنها را دشمن ندارید (کار قلب)»، چرا که میدانند چه بخواهند و چه نخواهند، قلب انسان از دشمن خود متنفر میگردد.
●- هم چنین، نمیتوانند بگویند: «علیه دشمنان خود کاری نکنید (کار عمل)»، چرا که وقتی عقل دشمن را شناخت و قلب نیز از آن تنفر و بیزاری جست، مقاومت و مقابله در تمامی عرصههایی که دشمن در آن فعال است، اجتناب ناپذیر میباشد. بنابراین هر گونه فعالیت علمی، اقتصادی، فرهنگی و ...، حالت جهادی به خود میگیرد.
●●●- پس، تنها همین چاره باقی میماند که بگویند: «نگویید مرگ بر امریکا»! یعنی شناخت عقلی خود، فهم و باور قلبی خود، و رفتار عملی خود را اظهار نکنید و به زبان نیاورید! چرا که میدانند اگر به زبان آورده نشود، ابتدا عمل کمرنگ میشود، سپس قلب فراموش میکند و رویکردی دیگری پیدا میکند و سپس عقل تعطیل میشود! و نیز میدانند که اگر بیان شود، ضمن تقویت سه محور مذکور، سایرین نیز متوجه، آگاه، بیدار و بصیر شده و جرأت همصدایی و همراهی مییابند.
●●●- پس نه تنها مکرر در عقل، قلب و عمل، بلکه با زبان نیز بلند بگویید: «مرگ بر امریکا» - وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ / وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ / وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یادداشت - بررسی نقش و اثر "گفتن"، با تأملی در آیات قرآن کریم و ... / جایگاه و اهمیت "گفتن"، مستقل از باورها، مواضع و عملکردها میباشد.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8961.html
- تعداد بازدید : 2194
- 6 آذر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت