شهید آیت الله مطهری رحمة الله علیه:
من بحث خودم را از همین كلمۀ «احیاء» شروع می كنم كه عرض كردم احیاء یعنی زنده كردن، نقطه ی مقابل «اماته» كه به معنی میراندن است.
این كلمه چنین میرساند كه شب- كه قسمتی از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممكن است شبِ كسی زنده باشد و ممكن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبی است كه انسان تمام یا لااقل پاسی از آن شب را با یاد خدا و با مناجات و راز و نیاز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبی است كه انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشی ذات مقدس پروردگار بسر ببرد.
ممكن است كسی خیال كند كه این تعبیر یك تعبیر مجازی است، یك نوع تعارف است: شب كه زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداری از زمان كه این نیمكرۀ زمین كه ما در روی آن زندگی میكنیم مواجه با خورشید نیست و نور خورشید نمیتابد، به آن می گویند «شب».
شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگی دارد و نه مردگی.
این سخن راست است ولی آن كسی كه میگوید احیاء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش این نیست كه این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در این قطعه از زمان.
به عبارت دقیقتر، برخلاف آنچه كه ابتدائاً تصور میشود، ما خیال میكنیم زمان یك چیز است كه همۀ ما در داخل آن قرار گرفتهایم؛ درصورتی كه این جور نیست. آن زمانی كه فكر میكنیم همه در داخل آن قرار گرفته ایم آن زمانِ ما نیست.
زمانی كه ما روی آن حساب میكنیم، ساعات و دقایق و هفتهها و ماهها و سالها را حساب میكنیم، آن، زمان ما نیست، زمان این زمین است. زمان ما یك حقیقتی است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفك و جدا نیست؛ چیزی كه هست ما این زمان را كه مقدار و اندازه دارد با زمان زمین حساب میكنیم، با آن تطبیق میكنیم، بعد خیال میكنیم زمان یك چیز است و همۀ ما در آن قرار گرفتهایم. نه، زمان من یك چیز است، زمان شما یك چیز دیگر است یعنی مخصوص خودتان است؛ همین طور كه قد شما كه مثلاً صد و شصت سانتیمتر است، این كمّیت و مقدار مال شماست و قد من كه صد و هشتاد سانتیمتر است، كمّیت و مقداری است مخصوصِ من. شما یك قد و یك اندازه دارید، من هم یك قد و یك اندازۀ مخصوص به خود. (حالا اینها برابر با یكدیگر باشند یا نباشند مطلب جداگانهای است.) شما چون وجودتان یك وجود متحرك و سیال و متغیّر است، یك زمان در درون خودتان دارید، من هم یك زمان در درون خودم دارم، آن گل هم یك زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم یك زمان در درون خودش دارد، این سنگ هم یك زمان در درون خودش دارد؛ و زمانی كه در درون هر چیزی هست عین وجود آن چیز است.
حال كه این مطلب را دانستیم معنی احیای شب قدر را می دانیم. زمان را زنده نگه داریم یعنی زمان خودمان را زنده نگه داریم، هر كداممان آن زمانی را كه در درون ماست زنده نگه داریم. آن زمانی كه در درون ماست چیست؟ آن همان خود ما هستیم، از حقیقتِ ما جدا نیست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داریم یعنی خودمان یك شب واقعاً زنده باشیم، واقعاً زنده زندگی كنیم نه اینكه مرده زندگی كنیم. در اخبار و احادیث وارد شده است كه در روز قیامت، گذشتۀ انسان و زمان گذشتۀ انسان را به انسان ارائه میدهند و انسانها مختلف میبینند؛ وقتی نگاه میكنند یك موجودی را میبینند كه قطعاتی از آن سیاه و تیره است و قطعاتی از آن سفید و درخشان، به اختلاف. یك نفر میبیند بیشترِ این قطعات تیره است، دیگری میبیند بیشتر این قطعات سفید و برّاق است. یكی ممكن است در تمام اینها چند نقطۀ سیاه ببیند، همه را سفید ببیند، و دیگری برعكس چند نقطۀ سفید ببیند و همه را سیاه ببیند. تعجب میكند: این چیست كه به او ارائه دادهاند؟ ! میگویند این زمانِ توست، این عمر توست. آن ساعاتی كه این زمان را، این عمر را روشن و نورانی نگه داشتهای، آن ساعاتی كه پروازی داشتهای، شوری داشتهای، عشقی داشتهای، دلت به یاد خدایت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانی است. آن ساعاتی كه در آن ساعات خدمتی كردهای، كار مفیدی انجام دادهای، ساعات نورانی توست. و اما آن ساعاتی كه در آن ساعات غافل بوده ای، غرق در شهوات بودهای، برخلاف رضای خدا قدم برداشتهای، آنها دوران تیرگی و تاریكی عمر توست. این زمانِ توست، این عمر توست.
منبع:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 465
کلمات کلیدی:
در محضر استاد شب قدر