اسلام میفرماید که روح به خوردن، نوشیدن، شهوت و این چیزها نیازی نداره و اینا نیازهای جسمانی هستن؛ اما در قرآن، راجع به بهشت، وعده غذا و نوشیدنی و میوه و حوری و اینا رو میده! خب اگه روح ما توی بهشته، پس به این چیزا نیاز نداره؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا این اسلام که چنین میفرماید، چیزی جدای از قرآن کریم است؟!
برای شناخت و درک بهتر از احوال آدمی در قیامت [بهشت یا جهنم]، به احوال او در همین عالَم و حیات دنیوی توجه نمایید.
در این عالَم، آدمی هم روح دارد و هم جسم و هر کدام نیز نیازها، لذائذ و دردها و ناراحتیهای خود را دارند؛ اگر چه در یک دیگر تأثیرگذار میباشند.
آیا تا به حال در گرما و عطش شدید، یک لیوان آب خنگ به روحتان دادهاید؟ و آیا تا به حال توانستهاید که جسمتان را از دیدار محبوب، خرسند نمایید؟!
آیا انسان مؤمن، ولی پیر و فرسوده، روحش قویتر شده و یا روحش نیز مانند جسمش پیر و ناتوان شده است؟! آیا روح به هنگام مطالعه و کسب علم، احساس نشاط و رشد نمیکند و آیا همین مطالعه چشم و بدن را خسته نمینماید؟!
آیا نماز، که اگر نماز باشد، آدمی را به معراج میبرد و مانع از فحشا و منکر او میگردد؛ جسم را نیز به معراج میبرد؟ و آیا در روزه ماه مبارک رمضان و در آن ضیافت الله رحمانی، جسم گرسنه و تشنه نمیگردد و شهوت جنسی ندارد؟!
بنابراین، در همین دنیا نیز روح لذتهایی دارد که برای جسم لذتی نیست، و جسم لذتهایی دارد که برای روح لذتی نیست و چه بسا لذت هر کدام، زحمت آن یکی نیز باشد؛ و همچنین روح ناراحتیها و معذب شدنهایی دارد که برای جسم عذاب نیست، و جسم نیز دردها و المهایی دارد که برای روح، درد و المی نیست و چه بسا معکوس هم باشد. جانبازی که دست، پا یا چشمش را در راه خدا از دست داده، به لحاظ جسمی در رنج و سختی است و به لحاظ روحی، خوشحال و امیدوار به فضل الهی.
به عنوان مثالی دیگر: هیچ جسمی از فراق محبوبش رنج نمیبرد – هیچ روحی از خوردن یک خوراک لذید یا آبی گوارا، رفع نیاز ننموده و لذت نمیبرد – برای جسم، خواندن قرآن کریم، یا یک متن علمی، با خواندن یک رُمان و یا حتی به تعبیری مزخرفات، هیچ فرقی ندارد – و برای روح، همخوابی و ارضای غریزه و نیاز شهوت، هیچ لذتی ندارد و ... ؛ چرا که اصلاً روح جنسیت ندارد، مذکر و مؤنث، نر و ماده یا مرد و زن ندارد.
برای جسم، فرقی ندارد که لقمهاش حلال است یا حرام؟ و یا همخواب او محرم است و یا نامحرم؟ و یا کاری که انجام میدهد، قسط است و یا ظلم؟ چنان که اگر الاغ گرسنهای وارد علفزار گردد و در آنجا الاغ مادهای نیز ببیند، کاری به حلال و حرام ملک و کِشت و یا محرم و نامحرمی الاغ ماده ندارد، بلکه نیازهای خودش را بر طرف مینماید.
برای جسم، مفاهیم و ارزشهایی چون: حق و باطل، آزادی، عدالت، اخلاق، وجدان، عشق، محبت و ... هیچ جایگاهی ندارند؛ چنان که برای روح، فرقی بین قورمهسبزی و پیتزا، و یا آب و سایر نوشابهها وجود ندارد.
جسم، نه اخلاقیات ارسطویی را میفهمد، نه حرکت جوهری ملاصدرایی را درک میکند؛ نه وحی و دین خدا را میشناسد، و نه این "ایسم"ها را تأیید و یا تکذیب مینماید، و عقلانیت و گمان برای او یکسان است؛ چون هیچ کدام را درک نمیکند.
●- اما در عین حال، جسم ابزار روح است و روح کارهایش را با این جسم انجام میدهد و حالاتش را با تحرکات جسمی تعیُن میبخشد؛ چنان که خداوند متعال، علم و قدرت و حکمتش را در خلقت تعیُن میبخشد.
بنابراین، حالات، نیازها، رفع نیازها و چگونگی برآوردن حاجات روح و جسم، جدای از هم، اما در یک دیگر اثر گذار هستند. مثل کسی که جسمش را به زندان میاندازند؛ زندانی که خواب، خوراک و ورزش مرتبی دارد، اما روحش از این حبس، معذب میگردد - بیتردید کسی که تمام توجهش به بدن، شکم و زیر شکم است، نمیتواند رشد روحی مناسبی بنماید و کسی که مست میکند، عقلش ضایع میشود، و کسی که حرامخواری مینماید، معرفت، وجدان، عقلانیت، اخلاق و کمالات او ضایع میگردد.
بهشت و جهنم:
آدمی در بهشت و یا خدایی ناکرده در جهنم نیز مانند همین دنیا، هم روح دارد و هم جسم؛ و هر کدام نیز لذتها و المهای خود را دارند، اما در یک دیگر تأثیر گذار میباشند. چنان که یک تفریح بدنی، توأم با سفر، خوراک و نوشیدنیها، استراحت و سایر لذایذ مفید، روح را بهجت میبخشد، و اگر روح آزرده باشد، هیچ یک از این نعمات، به چشم نمیآید و لذت نمیبخشد. مثل دعوت کردن داغ عزیز دیده، به مجلس عروسی میباشد!
●- در قرآن کریم، برای بهشت، لذتهایی بیان شده که برای جسم بهشتی میباشد و در روحش اثر بهجت بخش دارد؛ مانند همان حور، قصور، خوردنیها، آشامیدنیها ... و هم چنین برای روح بهشتی، لذتهایی بیان شده که برای روح بهشتی میباشد، و البته در جسم تأثیر مطلوب دارد.
به عنوان مثال: تکیه بر تخت سلطنت و تقابل با دوستان بهشتی، برای جسم لذت خاصی ندارد، شاید خواب در رختخوابی نرم برایش لذت بخشتر باشد – دیدن خدمتکاران نیز لذت جسمی ندارد، همین که خوردنی و آشامیدنی حاضر و در اختیار باشد کافیست – خوردن و آشامیدن نیز لذت روح بهشتی نیست، اما جسم از لذت روحِ حاکم بر خود پر نشاط میشود و روح از لذت دائمی و بی ضرر جسم، به بهجت و سرور میآید.
حال ببینید که چگونه در سوره الواقعه، در چند آیهی، هم به لذات روحانی تصریح نموده است و هم به لذات جسمانی:
« فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ... * عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ» - در بهشتهای پر نعمت ... * بر تختهای به هم پیوسته، قرار میگیرند» *
نشستن بر تخت مالکیت، تخت سلطنت، تخت جاه و مقام، تخت شکوه و عزت و ...، همه لذت روح است؛ برای جسم، همان خواب و خوراک و ارضای شهوات کافیست.
«مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ - رو به روى هم تكيه مىزنند» *
این تکیه زدن، تکیه دادن پشت جسم به یک متکای پر زرق و برق و نرم نیست، بلکه مانند همان جلوس و تکیه سلاطین میباشد، و روبرویی و تقابل با دیگر صاحبان عزت و شوکت نیز برای جسم به تنهایی لذتی ندارد؛ اما روح از این ارتباطات و تقابلها لذت میبرد. در دنیا نیز همینطور است. برای جسم هیچ فرقی ندارد که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را ببیند و یا ابوجهل، ابولهب و ابوسفیان را ببیند! اما برای روح بسیار فرق دارد.
«يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ - پسرانی (جوان، با شکوه و طراوت جاودانه) پیوسته گرداگرد آنان میگردند» *
دیدن زیبایی، برای جسم نیز لذت دارد، اما لذت برخورداری از خدمتگزارانی زیبا، مطیع، همیشگی (مُخَلَّدُونَ)، لذت و بهجت روحی دارد.
«بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ - با جامها و آبریزها و پیالهای از بادهی ناب روان» *
اما، جام و شراب (نوشیدنی)، آن هم شرابها (نوشیدنیهای) سالم، گوارا و فرحبخش بهشتی، و آن هم با آن پذیرایی شکوهمند، لذتی برای جسم بهشتی است که روحش نیز از آن به بهجت میآید.
«لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنْزِفُونَ - شرابى كه نه سر درد مىآورد و نه عقلشان را زايل مىسازد» *
نوشیدنیها (شرابها)ی دنیا، حتی اگر آب صاف و یا شیر سالم نیز باشند و حلال هم باشند، باز هم به سرعت فاسد میشوند، حتی زیاد نوشیدن سالم آنها نیز برای بدن مضر است، چه رسد به شرابهای الکلی، مانند شراب انگور، سیب، خرما، گندم و ...، که مستی آورند و عقل را ضایع مینمایند.
اما، شراب بهشتی چنین نیست؛ نه فاسد میشود، نه زیاد نوشیدنش ضرر میرساند، و نه بیماری، سردرد و مستی و زوال عقل میآورد؛ پس به غیر از جسم، روح نیز لذت میبرد.
«وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ – و از میوهها، هر چه که اختیار کنند» *
خوردن میوه، لذت دارد. در دنیا میوه را به دو منظورِ رفع نیازهای بدن به انواع ویتامینها و ...، و هم چنین لذت از مزه آنها میخوریم، اما در بهشت، بدن نیازی ندارد، و فقط لذتش میماند، لذتی برای بدن بهشتی؛ که بهجت روحی نیز میآورد.
«وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ – و گوشت پرندگان، هر چه که میلشان بکشد [اشتها کنند]» *
خوردن گوشت و آن هم گوشت پرنده، که لذیذتر از گوشت چهارپایان میباشد، نیز یک لذتی برای بدن است که روح از آن مفرح میگردد.
«وَحُورٌ عِينٌ * كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ – و همسرانی از جنس حورالعینهایی دارند * که از شدت صفا و پاکی، همچون مروارید پنهان شده در صدف هستند».
تا سخن از حورالعین به میان میآید، بشر طبیعی و نفس طبیعی، همخوابی را متصور میگردد! و حال آن که مقولهی "همسری" با مقولهی "همخوابی"، در همین دنیا نیز بسیار متفاوت است و همخوابی یکی از شئون همسران میباشد. مگر میشود لذت عشق و عاشقی را با لذت همخوابی مقایسه نمود؟!
لفظ "حور"، به تنهایی نه مذکر است و نه مؤنث، لذا به هر دو اطلاق میگردد، مگر آن که با قید خاصی معلوم شود که اینجا مقصود همسر از جنس مؤنث میباشد. اما در هر حال برخورداری از همسرانی، از جنس حوریان، که همچون لؤلؤ مکنون میدرخشند، هم لذت روحانی دارد و هم جسمانی.
«جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ – [اینها همه]، پاداشی است برای آن چه میکردند (جزای عمل است)» *
●- و البته تصریح نموده که خداوند متعال برای بندگان خالص و مخلصش، هدایا و نعماتی اضافه بر جزای اعتقاد و عمل دارد و چون در دنیا چیزی برای تشبیه آنها وجود ندارد و قابل درک نمیباشد، مصادیقش را بیان ننموده است.
●- آیات بعدی، چون «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا * إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» و نیز آیات مربوط به لقاء الله، رضوان اکبر، و مقاماتی چون مُلک و پادشاهی بر سرزمینی که تا چشم کار میکند، به انتهایش نمیرسد و ...، همه لذات روحانی هستند.
*** - بنابراین، آدمی در بهشت، هم روح دارد و هم جسم [مانند دنیا]، و هر کدام لذتهای خود را دارند، چنان که در جهنم نیز هم روح دارد و هم جسم و هر کدام عذابهای خود را دارند.
آتش جهنم، جسمش را میسوزاند و روحش را معذب میکند – و دوری از رحمت رحمانیه، قهر باریتعالی و سخن نگفتن با آنها، همجواری با کفار و ظالمین و مفسدین و ...، روحش را عذاب میدهد؛ چنان که در بسیاری از آیات، احادیث و ادیعه، و از جمله فرازهای دعای کمیل، به تمامی اینها اشاره دارد.
«يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ، وَ هَبْنِي (يَا إِلَهِي) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ، أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُكَ ...».
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
از یک سو میدانیم که خواب، خوراک، شهوات و ... نیاز و لذت جسم است و نه روح؛ از سوی دیگر خداوند وعدهی اینها را در بهشت داده است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9888.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 6604
- 25 تیر 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن بهشت و جهنم
نظرات کاربران
استفاده کردیم خوب بود ممنون از لطف شما