پیامبر اسلام خواندن و نوشتن را چه مدت پس از بعثت آموختند؟ البته با توجه به اهمیت اسلام به سواد و دانش؛ و اگر آموختند چرا کتابت قرآن را خود شخصا به عهده نگرفتند؟ (دیپلم / تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا مقصود این است که گفته شود: «چون خودشان قرآن مجید را کتابت ننمودند، پس هیچ گاه خواندن و نوشتن را نیاموخته بودند»؟!
پیش از هر مطلبی، باید بسیار دقت کنیم که هیچگاه "سواد" را مساوی با "دانش" نگیریم، اگر چه سواد خواندن و نوشتن و یا هر سواد دیگری که با تحصیل علم حاصل میگردد، خودش بخشی از دانش است.
نه تنها دانشمندان، شعرا و ادیبان بسیاری وجود داشتند که دانش آنها، محصول آن چه در کتابها خواندهاند و نزد معلمان آموختهاند نبوده است، بلکه خود ما نیز دانشهای بسیاری داریم و گاه به صورت الهام از آنها برخوردار گردیده و میگردیم که در هیچ کتابی نخوانده بودیم؛ اگر چه شاید قبل از دانستن ما نیز بیان و نوشته شده باشند.
خداوند متعال، بشر را هم به قلم خلقت تعلیم داده است و هم به قلم وحی « الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ / العلق، 4 و 5» و هم چنین علوم بسیاری را به صورت مستمر، به وسیله "الهام"، آموخته و میآموزد: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او (انسان) الهام کرده است»، که البته "الهام"، خودش از اقسام وحی میباشد.
●- بنابراین، دانشمند بودن انبیای الهی و به ویژه رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، هیچ منافاتی با "اُمّی بودن = درس ناخوانده بودن" آنان ندارد؛ و وقتی خداوند متعال، به نوزاد و کودک، آن همه علوم فطری داده میشود، هیچ تعجبی ندارد که رسولانش را حتی در یک لحظه، به تمامی علوم تعلیم دهد. و البته باز فراموش نکنیم که دانش و اهمیت آن و حتی طریق کسب آن، محدود به سواد خواندن و نوشتن نمیباشد.
حکمت نخواندن و ننوشتن:
خداوند متعال، در کلام وحی، هم تصریح نموده که ایشان قبل از بعثت نخوانده و ننوشته بودند [نه این که هیچ دانشی نداشتند] و هم حکمت نخواندن و ننوشتن را بیان نموده است:
«وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (العنکبوت، 48)
ترجمه: و تو هيچ كتابى (نوشتاری) را پيش از اين نمىخواندى و با دست خود [نیز نوشتاری را] نمىنوشتى، و گر نه باطل انديشان قطعا به شك مىافتادند.
●- در حالی که همگان او را میشناختند و میدانستند که به رغم فضیلتهایی چون عقل، حکمت (دانش) و اخلاق، نزد کسی درس نخوانده و اهل خواندن و نوشتن نمیباشد، باز مبطلون [کسانی که قول باطل داشتند]، میگفتند: لابد نزد کسی درس خوانده است و این آیات را آن معلم به او تعلیم داده است! پس اگر پیش از قرآن کریم، خوانده یا نوشته بودند، این اتهام آنها، موجهتر به نظر میرسید.
●- اما آیهی کریمه، نه تنها نفرموده که تو تا آخر سواد خواندن و نوشتن نداشتی، بلکه تصریح دارد که پیش از نزول قرآن مجید [مِنْ قَبْلِهِ]، نخوانده و ننوشته بودی.
آغاز آموزش:
علیم، فقط خداوند متعال است، پس معلم نیز فقط اوست. تمام عالم خلقت، از طبیعیات (عالم ماده) گرفته تا مجردات (عوالم غیر مادی)، تا هر آن چه که خلق نموده است، تجلی علم خداوند علیم و حکیم میباشد، و این تجلی عرضه شده در کتاب خلقت، به صورت کلامی، به صورت وحی «کلام الله»، در قرآن مجید که بر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نازل گردیده است، تجلی یافته و تبیین شده است « وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ - و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است / النّحل، 89». بنابراین، کسی که به تمامی علوم جهان هستی تعلیم داده شده و عالم شده است، حتماً خواندن و نوشتن را نیز آموخته است. منتهی نه از دیگران، بلکه از همان معلم انبیا و همگان.
اقراء
این کتاب عظیم، یکبار در شب قدر، به قلب مبارک ایشان نازل شد، پس ایشان عالِم به علوم آن (هر چه تجلی علم خداست) گردیدند، اما در روز مبعث به ایشان دستور « اقْرَأْ - بخوان» رسید!
بخوان، با ببین، بدان، بفهم، درک کن و ... فرق دارد؛ همان "خواندن" است که مستلزم علم و توان خواندن میباشد. اما چه چیزی را باید بخواند و چگونه؟ آیا اول "الف" را بخواند و بعد "ب" را بخواند و ...؟! یا متن آیه و لوح نازل شده را بخواند؟ اما، با کدام علم به خواندن؟!
در بسیاری از آیات فرمان رسیده که "قُل – بگو"، مانند: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»؛ اما اینجا و ابتدای رسالت فرموده است که «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»، یعنی هم آیه را بخوان، هم کتاب خلقت را بخوان، هم روخوانی نباشد، ظاهر خوانی نیز نباشد، بلکه « بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » باشد، یعنی هر چه را میخوانی، از این دیدگاه که "اسم الله = نشانی الله و ربّ و خالق" است بخوان. و البته چنین خواندنی، علم عظیم و گستردهای میخواهد. هم علم به خواندن ظاهری میخواهد و هم علم به خواندن باطنی.
●-بنابراین، میتوان گفت که آغاز و انجام فراگیری خواندن و بالتبع نوشتن، آن هم نه فقط الفبا، بلکه ادبیات کامل، همان آغاز رسالت بود و با همان فرمان " اقْرَأْ " و ماجرایی که در احادیث و کتب شرح داده شده است، تمامی علوم و از جمله خواندن و نوشتن، به ایشان تعلیم داده شده است؛ لذا میتوان فهمید و مدعی شد که ایشان از همان آغاز نزول وحی و آغاز بعثت، نه تنها به خواندن و نوشتن، بلکه به بالاترین سطح ادبیات، تعلیم داده شدهاند.
پس چرا هرگز ننوشتند:
حال این پرسش پیش میآید که «چرا پس از تعلیم الهی، نزول وحی، علیم شدن به تمامی علوم و در رأس همه، علم به قرآن کریم، باز هم چیزی ننوشتند، از جمله آن که قرآن کریم را به خط خود ننوشتند»؟
اگر چه مشیت و فعل الهی، یک یا دو یا چند حکمت ندارد که کسی بگوید: «حکمتش این است و غیر این نیست»، اما به چند نکتهی مهم میشود اشاره نمود.
●- پس از دقت به این مهم که مبحث "امّی" بودن و آیهی نازله، دلیلی برای اثبات وحیانیت قرآن کریم میباشد، نه بحث و استدلال پیرامون سواد خواندن و نوشتن برای ایشان، دقت به این نکات نیز لازم میباشد:
الف – دلیل اصلی که « إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ » میباشد، همچنان و تا آخر الزمان به قوت خود باقیست. اگر ایشان تا آخر عمر یک کلمه میخواندند و یا مینوشتند، "مبطلون" میگفتند: پس او پیش از بعثت نیز خواندن و نوشتن را تعلیم دیده و بلد بود، چرا که نمیشود یک بیسواد، ظرف یک لحظه، یک روز، دو روز، یکسال و حتی یک دهه، آنقدر با سواد شود که چنین آیاتی ادیبانه، فصیح و البته حکیمانهای را بنویسد. بنابراین، تا نزول آخرین آیه نیز ننوشتند، چون همان نیز باید معلوم شود که "وحی" است.
ب – در عصر و محیط ایشان، بیش از 17 مرد و یک زن، سواد خواندن و نوشتن نداشتند، لذا ایشان آیات الهی را با لفظ و کلام ابلاغ مینمودند و مردمان حفظ میکردند، و سپس با همان کلام تبیین مینمودند، و مردمان فرا میگرفتند؛ و بدینوسیله، قرآن کریم در حافظهها، عقول و قلوب نوشته میشد که اثر و ماندگاریش، به مراتب بیش از کتاب (نوشتار) بود. البته چند نفری نیز تحت عنوان "کاتب وحی"، مینوشتند و سپس نوشتار خود را نزد ایشان قرائت مینمودند تا اگر خطایی بود، اصلاح شود.
ج – اگر ایشان با دست خود آیات را مینوشتند، [که بیش از یک یا دو یا سه نسخه نمیتوانستند با دست بنویسند]، دیگر مردمان نزدیک یا دور [حتی تا حبشه]، هیچ نقل قول یا آموزشی را از فرستادگان و معلمان نمیآموختند و میگفتند: «تا دستخط ایشان را نیاورید، قبول نداریم» و اگر نسخهای بود و میبردند نیز میگفتند: «ما که دستخط ایشان را نمیشناسیم، پس از کجا معلوم که این همان نسخهی اصلی و دستخط ایشان باشد»؟!
د – این بهانهجوییها و ادعاهای مُبطلون، امروز نیز به قوت خود باقیست؛ یعنی اگر ایشان چیزی مینوشتند، میگفتند: «چون خود او کتابش را نوشته است، پس تا دستخط اصلی یافت نشود، هیچ چیز را قبول نداریم» و اگر دستخطی هم میبود، میگفتند: «از کجا معلوم که این همان باشد»؟!
ھ – دستخط، قابل تقلید است، پس راه تحریف باز میشود؛ هر کسی میتوانست با تقلید از دستخط ایشان، تحریفی نماید و مدعی شود که اصل کتاب نوشته شده توسط ایشان، در اختیار من است! اما وقتی حافظهها یک نقل را حفظ کردند و قلوب به یک آیه شناخت و ایمان پیدا کردند و این کثرت، همه یک "نقل قول" داشتند و این نقل نیز به تأیید رسول صلوات الله علیه و آله میرسید، و حتی کفار، دشمنان،یهودیان و مشرکان، همان آیه را به یک دیگر بازگو کرده و میگفتند: «چنین گفته است»، دیگر جایی برای تقلید دستخط و تحریف باقی نمیماند.
و – حال توجه نماییم که پس از رحلت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، با همان قرآنهای نوشته شده، که دیگر با توجه به عزیمت کاتبان وحی به چند دیار دیگر و نوشتن چند نسخه توسط دیگران، تعدادی شده بود، چه کردند؟! آیا غیر از این است که به بهانهی نوشتن قرآنی واحد، تا جایی که توانستند، همه را جمع کردند و به آتش کشیدند؟! با قرآن دستخط امیرالمؤمنین علیه السلام که طبق تریتب نزول و همراه با شأن نزول، تأویل و تفسیر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بود، چه کردند؟! پس اگر قرآن مجید، در حافظهها و قلبها نوشته نمیشد، و سندش فقط یکی دو دستخط از ایشان بود، همان موقع کار تمام بود و امروزه نیز از قرآن مجید، به صورت کامل و صحیح، چیزی باقی نمانده بود.
ز – ... حکمتهای دیگر شناخته شده و بیان شده در کتب، و شناخته نشده.
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیدهی ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد (حافظ)
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
با توجه به اهمیت دانش در اسلام، پیامبر اکرم (ص) در چه مدت خواندن و نوشتن را آموختند و اگر آموختند، چرا خود قرآن را ننوشتند؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9657.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 5866
- 2 اسفند 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی مبعث
نظرات کاربران
با درود می خواستم بگم به هزار و یک زبون حرف می زنید و مغالطه و سفسطه در هم آمیخته اید تا سخن خویش را به اثبات برسانید ولی این به جز گیج کردن دیگران پاسخی نداده اید یعنی هدف شما گیج کردن است اینجوری سوال کنی اونوری جواب می دهید اونوری سوال کنی بر می گردی سر جای اولت واقعا کن ۱۴۰۰ ساله مردم را با گیج کردن سر گرم کرده اید ولی این را بدانید مردم دارند هوشیار می شوند
سایت / آن نوشته اید، همه شعار است، اگر مطلبی در نقد دارید بنویسید. در ضمن پاسخ ما چه ربطی به 1400 سال دارد. پس یک مواضع و بغض دیگری دارید؛ لذا وقتی یک مبحث متقنی را می خوانید، ناخودآگاه یا خودآگاه این چنین انفعال نشان می دهید. آیا نام خود را مردم می گذارید و به این بغض می گویید: «هوشیاری مردم»؟!