پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
*- «دینی یعنی چه»، آیا یعنی خداوند سبحان نفرموده باشد، بلکه ما گفته باشیم؟!
*- آیا «عدالت و سیاست» نباید معنا، مفهوم، چارچوب و قواعدی داشته باشد و باید دید اکثریت مایلند چگونه تعریف کنند؟!
*- شهروندان کدامند؟ مردم امریکا، انگلیس، چین ... یا کل جهان؟!
*- نظریات نظریهپردازان غربی، هر چند سال یکبار توسط خودشان نقد و رد میشود؛ یعنی نه مبتنی بر عقلانیت میباشد و نه آرای اکثریت شهروندان!
ابتدا از آقای جان رولز john rawls باید بپرسید: «از نظر شما عقل یعنی چه؟!» و سپس بپرسید: «عدالت یعنی چه؟!» و هم چنین بپرسید: «سیاست یعنی چه؟!» و ...؛ چرا که وقتی تعاریف از واژگان کلّی متفاوت میشود، یقیناً نظریات نیز متفاوت میگردد.
ما حتی در تعریف از «انسان» نیز به یک تعریف واحد نرسیدهایم! در جهانبینی مادهگرا، انسان حیوانی است ناطق، دوپا و با هوشی بیشتر؛ او از خاک برآمده و در خاک پوسیده و محو میشود؛ لذا جامعه (تجمع انسانها)، تجمع حیواناتی است که یا اهلی شدهاند و گاهی هم رم میکنند و یا اساساً وحشی هستند! آیا حیوانات و زندگی حیوانی، این همه نظریهپردازی میخواهد؟!
●- باید از آقای رولز پرسید: «تفاوت دین با مکتب و ایسم چیست که این چنین با آن مخالفید؟!» مکاتب و ایسمها نیز نوعی دین هستند، یعنی متشکل از نوعی جهانبینی و ایدئولوژی میباشند.
●- باید به ایشان گفت: اگر به توحید و معاد (جهانبینی توحیدی) اعتقادی ندارید، باید دست کم پیامبران را نیز نظریهپردازانی چون سایر نظریهپردازان بدانید و آنها را تحت عنوان «دین» جدا نکنید؛ بنابراین، علّت این انکار و تعطیل چیزی نیست جز آن که بگویید: «دین را خدا وضع کرده، لذا قبول نداریم»! یعنی: «جهل و تکبر محض»؛ چرا که یک دانشمند نظریهپرداز، هیچ تعصبی و لجاجتی ندارد و همانطور که نظریات گوناگون را مطالعه، بررسی و نقد میکند، آن چه پیامبران آوردهاند را نیز مطالعه میکند و اگر نقدی به نظرش آید، بیان میدارد، نه این که به طور کلی همه را چون دین هستند، رد کند! این دیگر نظریه نیست، بلکه لجاجت و عناد است!
●- باید به ایشان مبانی فلسفی را از ابتدا آموخت تا بداند که فرق است بین «عقل شناختی» با «عقل ابزاری و عقل معاش و ...»، تا بداند که «عقل شناختی» مبتنی بر اصول فطری میباشد نه آرای اکثریت! مثل این است که بگویند: «اگر اکثریت قبول کردند که هر معلولی علتی دارد، مورد قبول است و اگر اکثریت قبول نکردند، معلولها علتی ندارد!»
●- باید ایشان را متذکر و متوجه نمود که «رأی اکثریت نیز وقتی مشروعیت دارد که معقول باشد» - اگر وارد بیمارستان شوید، اکثریت بیمار هستند و اگر وارد تیمارستان شوید، اکثریت دیوانه و مبتلا به اختلالات عقلی و روانی میباشند! هم چنین ممکن است اکثریتی در یک جامعه، فاسد و جنایتکار باشند، چنان که در امریکا و اروپا، رویکرد به فساد عمومیت یافته است، حمل سلاح گرم در امریکا قانونی است، سالانه هزاران نفر از مردم امریکا، به ضرب شلیک گلولۀ پلیس کشته میشوند و حتی هزاران کودک، قربانی میشوند، نژاد پرستی نهادینه شده و ... .
●- باید ایشان را متذکر شد که معنای «عدالت»، مساوات نیست؛ بلکه عدل یعنی: «قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش»؛ بنابراین، اگر ابر قدرتی خود را إله و ربّ جهانیان خواند، عین «ظلم» است؛ یا اگر اکثریت حکومتها و دولتها، به تبعیت از امریکا، از اسرائیل برای غصب فلسطین، کشتار یا آواره کردن ملت فلسطین حمایت کنند، عین «ظلم» است، هم چنین است حمایت از عربستان سعودی در کشتار مردم یمن و ... .
●- باید از ایشان پرسید: «عقل جمعی یعنی چه و چه تفاوتی با اکثریت آرا دارد؟!» آیا هر چه که اکثریت با آن موافق یا مخالف باشند، عاقلانه نیز هست؟!
از ایشان میپرسیم: «آیا شما برای همین نظریه، ابتدا رأی اکثریت را به دست آوردید و سپس بیان داشتید، یا همین که به نظرتان درست رسید، بیان داشتهاید؟!»
●- باید به ایشان گفت: «هیچ لزومی ندارد که اثبات حقانیت دین خدا، مبتنی بر قبول همگان یا اکثریت باشد؛ مگر سایر مکاتب و ایسمهای بشری و مندرآوردی را همگان یا اکثریت قبول کردهاند؟!» پس چرا اینقدر علیه «دین خدا» موضع میگیرید و برای القای و پذیرش نظریات خود پافشاری و تبلیغ میکنید؟!
آیا فمینیسم، لیبرال دموکراسی، سلطۀ نظام سرمایهداری، همجنسگرایی و ...، مورد پذیرش و قبول همگان و یا اکثریت مردم دنیا قرار گرفته است که آن را در مجالس خود به صورت قانونی مصوب میکنید و میگویید تمامی جهانیان باید بپذیرند، و دولتها، ملتها و شخصیتها را به خاطر نپذیرفتن آنها، محکوم و حتی مجازات میکنید؟!
●- آقای رولز میگوید: «برداشت سیاسی از عدالت و از شخص، از تمام ادیان و ایدئولوژیها جدا و مستقل باشد» و این سخن، به جوک شبیهتر است، چرا که هر گونه برداشت و تعریف سیاسی از «عدالت و سیاست» مبتنی بر یک نظریهای است که یا در ادیان الهی بیان شده و یا در مکاتب و ایدئولوژیهای نظریهپردازان؛ و هیچ کدام نیز هنگام بیان و تبیین خود، رأی اکثریت را نخواستهاند. همین نظریۀ آقای رولز، خود مبتنی بر نوعی جهانبینی و ایدئولوژی میباشد!
*- آیا فلاسفۀ مادهگرای غربی، مانند: کانت، دکارت، هگل، مارکس، فروید، داروین، روسو، سندل، چارلز تیلور، مایکل والزر ... و خود شما، پس از اخذ موافقت اکثریت (که آن را عقل جمعی مینامید) اظهار نظر نمودهاید و مُهر عقلانی بودن بر نظرات خود زدهاید، یا فقط اگر دین خدا باشد، آن را تحت لوای «عقل جمعی»، محکوم، انکار و تعطیلش مینمایید؟!
●- ایشان باید توجه داشته باشد که طبق گفتۀ خودش، تعریف از «عدالت سیاسی و اساساً عدالت اجتماعی و عدالت در هر موضوعی» باید مورد قبول هر عقلی باشد، نه مورد قبول اکثریت. چه بسا اکثریتی با عقل و تعقل کاری نداشته باشند و فقط پیرو هوای نفس باشند. لذا استدلال عقلی و قبول عقل، یعنی اگر هر کسی دلایل را به عقل ارجاع داد، عقل آنها را تصدیق کند، حال چه خودش بپذیرد و از عقل تبعیت کند و چه نپذیرد و از نفس تبعیت کند.
●- بیتردید، هر عقل سالمی تصدیق میکند و حکم میدهد که عالَم هستی و هر چه در آنهاست، از جمله بشر (انسان)، خالق و ربِّی علیم و حکیم دارد - عظمت، پیچدگی، قوانین، اندازهها و نظم حاکم بر جزء جزء و کل این عالم، چگونگی ارتباط و تأثیر تأثر تمامی اجزا نسبت به یک دیگر و ...، نشان میدهد که خالقش این عالم را پوچ، عبث و برای بازی نیافریده است، پس خودش باید هر چیزی را به سوی کمال و مقصدش هدایت نماید.
انسان، نه به خودش اشراف علمی و مالکیت دارد و نه به دیگران، و نه بر عالَم هستی مسلط است؛ پس نمیتواند هدایتگر خودش و جامعه و نسلها باشد؛ لذا بسیار جاهلانه و متکبرانه و به دور از علم و عقل، فقط نظریهپردازی میکند و در هر گونه اظهار نظری نیز ابتدا به جنگ خدا و دین خدا میرود، چرا که مقصود نهایی، همان جایگزینی خود به جای خدا، و حاکمیت خود به جای خدا، و سلطه و ربوبیّت خود به جای خدا میباشد؛ یعنی همان القائات شیطانی و شیطانپرستی، به جای خداشناسی و خدا پرستی!
●- اگر دقت کنید، بیشتر نظریات این نظریهپردازان، فقط در توجیه و راهگشایی برای جنایات نظام سلطه میباشد، چرا که هر حرکتی (بر عکس آن چه او میگوید)، باید مبتنی بر فلسفهای (جهانبینی و ایدئولوژی) تعریف شدهای باشد؛ چه حق و چه باطل!
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
جان رالز در کتاب لیبرالیسم سیاسی مینویسد: «برداشت از عدالت و سیاست، نباید دینی باشد تا مقبول همگان واقع گردد و باید بر طبق عقل عمومی شهروندان ارائه شود!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/theory/12283.html
کلمات کلیدی:
گوناگون جان رالز اندیشه و مباحث نظری